آثار سعدی شیرازی

صفحه 38 از 77
77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی

1 خطا کردی به قول دشمنان گوش که عهد دوستان کردی فراموش

2 که گفت آن روی شهرآرای بنمای دگربارش که بنمودی فراپوش

3 دل سنگینت آگاهی ندارد که من چون دیگ رویین می‌زنم جوش

4 نمی‌بینم خلاص از دست فکرت مگر کافتاده باشم مست و مدهوش

1 یکی را دست حسرت بر بناگوش یکی با آن که می‌خواهد در آغوش

2 نداند دوش بر دوش حریفان که تنها مانده چون خفت از غمش دوش

3 نکوگویان نصیحت می‌کنندم ز من فریاد می‌آید که خاموش

4 ز بانگ رود و آوای سرودم دگر جای نصیحت نیست در گوش

1 ساقی بده آن شراب گلرنگ مطرب بزن آن نوای بر چنگ

2 کز زهد ندیده‌ام فتوحی تا کی زنم آبگینه بر سنگ

3 خون شد دل من ندیده کامی الا که برفت نام با ننگ

4 عشق آمد و عقل همچو بادی رفت از بر من هزار فرسنگ

1 بی‌دل گمان مبر که نصیحت کند قبول من گوش استماع ندارم لمن یقول

2 تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق جایی دلم برفت که حیران شود عقول

3 آخر نه دل به دل رود انصاف من بده چون است من به وصل تو مشتاق و تو ملول

4 یک دم نمی‌رود که نه در خاطری ولیک بسیار فرق باشد از اندیشه تا وصول

1 یار بیگانه نگیرد هر که دارد یار خویش ای که دستی چرب داری پیشتر دیوار خویش

2 خدمتت را هر که فرمایی کمر بندد به طوع لیکن آن بهتر که فرمایی به خدمتگار خویش

3 من هم اول روز گفتم جان فدای روی تو شرط مردی نیست برگردیدن از گفتار خویش

4 درد عشق از هر که می‌پرسم جوابم می‌دهد از که می‌پرسی که من خود عاجزم در کار خویش

1 چشم خدا بر تو ای بدیع شمایل یار من و شمع جمع و شاه قبایل

2 جلوه کنان می‌روی و باز می‌آیی سرو ندیدم بدین صفت متمایل

3 هر صفتی را دلیل معرفتی هست روی تو بر قدرت خدای دلایل

4 قصه لیلی مخوان و غصه مجنون عهد تو منسوخ کرد ذکر اوایل

1 نشسته بودم و خاطر به خویشتن مشغول در سرای به هم کرده از خروج و دخول

2 شب دراز دو چشمم بر آستان امید که بامداد در حجره می‌زند مأمول

3 خمار در سر و دستش به خون هشیاران خضیب و نرگس مستش به جادویی مکحول

4 بیار ساقی و همسایه گو دو چشم ببند که من دو گوش بیاکندم از حدیث عذول

1 مرا رسد که برآرم هزار ناله چو بلبل که احتمال ندارم ز دوستان ورقی گل

2 خبر برید به بلبل که عهد می‌شکند گل تو نیز اگر بتوانی ببند بار تحول

3 اما اخالص ودی الم اراعک جهدی فکیف تنقض عهدی و فیم تهجرنی قل

4 اگر چه مالک رقی و پادشاه به حقی همت حلال نباشد ز خون بنده تغافل

1 به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ

2 تو را فراغت ما گر بود و گر نبود مرا به روی تو از هر که عالمست فراغ

3 ز درد عشق تو امید رستگاری نیست گریختن نتوانند بندگان به داغ

4 تو را که این همه بلبل نوای عشق زنند چه التفات بود بر ادای منکر زاغ

1 جزای آن که نگفتیم شکر روز وصال شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال

2 بدار یک نفس ای قائد این زمام جمال که دیده سیر نمی‌گردد از نظر به جمال

3 دگر به گوش فراموش عهد سنگین دل پیام ما که رساند مگر نسیم شمال

4 به تیغ هندی دشمن قتال می‌نکند چنان که دوست به شمشیر غمزه قتال

آثار سعدی شیرازی

77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی