رفیق مهربان و یار همدم از سعدی شیرازی غزل 353
1. رفیق مهربان و یار همدم
همه کس دوست میدارند و من هم
1. رفیق مهربان و یار همدم
همه کس دوست میدارند و من هم
1. وقتها یک دم برآسودی تنم
قال مولائی لطرفی لا تنم
1. انتبه قبل السحر یا ذالمنام
نوبت عشرت بزن پیش آر جام
1. چو بلبل سحری برگرفت نوبت بام
ز توبه خانه تنهایی آمدم بر بام
1. حکایت از لب شیرین دهان سیم اندام
تفاوتی نکند گر دعاست یا دشنام
1. زهی سعادت من کهم تو آمدی به سلام
خوش آمدی و علیک السلام و الاکرام
1. ساقیا می ده که مرغ صبح بام
رخ نمود از بیضه زنگارفام
1. شمع بخواهد نشست بازنشین ای غلام
روی تو دیدن به صبح روز نماید تمام
1. ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام
ماه مبارک طلوع سرو قیامت قیام
1. مرا دو دیده به راه و دو گوش بر پیغام
تو مستریح و به افسوس میرود ایام
1. روزگاریست که سودازده روی توام
خوابگه نیست مگر خاک سر کوی توام