آثار سعدی شیرازی

صفحه 33 از 77
77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی

1 یار آن بود که صبر کند بر جفای یار ترک رضای خویش کند در رضای یار

2 گر بر وجود عاشق صادق نهند تیغ بیند خطای خویش و نبیند خطای یار

3 یار از برای نفس گرفتن طریق نیست ما نفس خویشتن بکشیم از برای یار

4 یاران شنیده‌ام که بیابان گرفته‌اند بی‌طاقت از ملامت خلق و جفای یار

1 زنده کدام است بر هوشیار آن که بمیرد به سر کوی یار

2 عاشق دیوانه سرمست را پند خردمند نیاید به کار

3 سر که به کشتن بنهی پیش دوست به که به گشتن بنهی در دیار

4 ای که دلم بردی و جان سوختی در سر سودای تو شد روزگار

1 آمد گه آن که بوی گلزار منسوخ کند گلاب عطار

2 خواب از سر خفتگان به دربرد بیداری بلبلان اسحار

3 ما کلبه زهد برگرفتیم سجاده که می‌برد به خمار

4 یک رنگ شویم تا نباشد این خرقه سترپوش زنار

1 خفتن عاشق یکیست بر سر دیبا و خار چون نتواند کشید دست در آغوش یار

2 گر دگری را شکیب هست ز دیدار دوست من نتوانم گرفت بر سر آتش قرار

3 آتش آه است و دود می‌رودش تا به سقف چشمه چشمست و موج می‌زندش بر کنار

4 گر تو ز ما فارغی ما به تو مستظهریم ور تو ز ما بی نیاز ما به تو امیدوار

1 دولت جان پرورست صحبت آمیزگار خلوت بی مدعی سفره بی انتظار

2 آخر عهد شبست اول صبح ای ندیم صبح دوم بایدت سر ز گریبان برآر

3 دور نباشد که خلق روز تصور کنند گر بنمایی به شب طلعت خورشیدوار

4 مشعله‌ای برفروز مشغله‌ای پیش گیر تا ببرم از سرم زحمت خواب و خمار

1 شرط است جفا کشیدن از یار خمر است و خمار و گلبن و خار

2 من معتقدم که هر چه گویی شیرین بود از لب شکربار

3 پیش دگری نمی‌توان رفت از تو به تو آمدم به زنهار

4 عیبت نکنم اگر بخندی بر من چو بگریم از غمت زار

1 به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نور قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور

2 آدمی چون تو در آفاق نشان نتوان داد بلکه در جنت فردوس نباشد چو تو حور

3 حور فردا که چنین روی بهشتی بیند گرش انصاف بود معترف آید به قصور

4 شب ما روز نباشد مگر آن گاه که تو از شبستان به درآیی چو صباح از دیجور

1 هر شب اندیشه دیگر کنم و رای دگر که من از دست تو فردا بروم جای دگر

2 بامدادان که برون می‌نهم از منزل پای حسن عهدم نگذارد که نهم پای دگر

3 هر کسی را سر چیزی و تمنای کسیست ما به غیر از تو نداریم تمنای دگر

4 زان که هرگز به جمال تو در آیینه وهم متصور نشود صورت و بالای دگر

1 ای به خلق از جهانیان ممتاز چشم خلقی به روی خوب تو باز

2 لازم است آن که دارد این همه لطف که تحمل کنندش این همه ناز

3 ای به عشق درخت بالایت مرغ جان رمیده در پرواز

4 آن نه صاحب نظر بود که کند از چنین روی در به روی فراز

1 ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر از همه باشد گریز وز تو نباشد گزیر

2 تا تو مصور شدی در دل یکتای من جای تصور نماند دیگرم اندر ضمیر

3 عیب کنندم که چند در پی خوبان روی چون نرود بنده‌وار هر که برندش اسیر

4 بسته زنجیر زلف زود نیابد خلاص دیر برآید به جهد هر که فرو شد به قیر

آثار سعدی شیرازی

77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی