آثار سعدی شیرازی

صفحه 31 از 77
77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی

1 بخت بازآید از آن در که یکی چون تو درآید روی میمون تو دیدن در دولت بگشاید

2 صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

3 این لطافت که تو داری همه دل‌ها بفریبد وین بشاشت که تو داری همه غم‌ها بزداید

4 رشکم از پیرهن آید که در آغوش تو خسبد زهرم از غالیه آید که بر اندام تو ساید

1 مرا چو آرزوی روی آن نگار آید چو بلبلم هوس ناله‌های زار آید

2 میان انجمن از لعل او چو آرم یاد مرا سرشک چو یاقوت در کنار آید

3 ز رنگ لاله مرا روی دلبر آید یاد ز شکل سبزه مرا یاد خط یار آید

4 گلی به دست من آید چو روی تو هیهات هزار سال دگر گر چنین بهار آید

1 مرو به خواب که خوابت ز چشم برباید گرت مشاهده خویش در خیال آید

2 مجال صبر همین بود و منتهای شکیب دگر مپای که عمر این همه نمی‌پاید

3 چه ارمغانی از آن به که دوستان بینی تو خود بیا که دگر هیچ در نمی‌باید

4 اگر چه صاحب حسنند در جهان بسیار چو آفتاب برآید ستاره ننماید

1 چه سروست آن که بالا می‌نماید عنان از دست دل‌ها می‌رباید

2 که زاد این صورت منظور محبوب از این صورت ندانم تا چه زاید

3 اگر صد نوبتش چون قرص خورشید ببینم آب در چشم من آید

4 کس اندر عهد ما مانند وی نیست ولی ترسم به عهد ما نپاید

1 به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید جز این دقیقه که با دوستان نمی‌پاید

2 حلاوتیست لب لعل آبدارش را که در حدیث نیاید چو در حدیث آید

3 ز چشم غمزده خون می‌رود به حسرت آن که او به گوشه چشم التفات فرماید

4 بیا که دم به دمت یاد می‌رود هر چند که یاد آب به جز تشنگی نیفزاید

1 فراق را دلی از سنگ سختتر باید مرا دلیست که با شوق بر نمی‌آید

2 هنوز با همه بدعهدیت دعاگویم بیا و گر همه دشنام می‌دهی شاید

3 اگر چه هر چه جهانت به دل خریدارند منت به جان بخرم تا کسی نیفزاید

4 بکش چنان که توانی که بنده را نرسد خلاف آن چه خداوندگار فرماید

1 آفتابست آن پری رخ یا ملایک یا بشر قامتست آن یا قیامت یا الف یا نیشکر

2 هد صبری ما تولی رد عقلی ما ثنا صاد قلبی ما تمشی زاد وجدی ما عبر

3 گلبنست آن یا تن نازک نهادش یا حریر آهنست آن یا دل نامهربانش یا حجر

4 تهت و المطلوب عندی کیف حالی ان نا حرت و المامول نحوی ما احتیالی ان هجر

1 نه چندان آرزومندم که وصفش در بیان آید و گر صد نامه بنویسم حکایت بیش از آن آید

2 مرا تو جان شیرینی به تلخی رفته از اعضا الا ای جان به تن بازآ و گر نه تن به جان آید

3 ملامت‌ها که بر من رفت و سختی‌ها که پیش آمد گر از هر نوبتی فصلی بگویم داستان آید

4 چه پروای سخن گفتن بود مشتاق خدمت را حدیث آن گه کند بلبل که گل با بوستان آید

1 آن نه عشق است که از دل به دهان می‌آید وان نه عاشق که ز معشوق به جان می‌آید

2 گو برو در پس زانوی سلامت بنشین آن که از دست ملامت به فغان می‌آید

3 کشتی هر که در این ورطه خونخوار افتاد نشنیدیم که دیگر به کران می‌آید

4 یا مسافر که در این بادیه سرگردان شد دیگر از وی خبر و نام و نشان می‌آید

1 سرمست اگر درآیی عالم به هم برآید خاک وجود ما را گرد از عدم برآید

2 گر پرتوی ز رویت در کنج خاطر افتد خلوت نشین جان را آه از حرم برآید

3 گلدسته امیدی بر جان عاشقان نه تا ره روان غم را خار از قدم برآید

4 گفتی به کام روزی با تو دمی برآرم آن کام برنیامد ترسم که دم برآید

آثار سعدی شیرازی

77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی