آثار سعدی شیرازی

صفحه 29 از 77
77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی

1 نفسی وقت بهارم هوس صحرا بود با رفیقی دو که دایم نتوان تنها بود

2 خاک شیراز چو دیبای منقش دیدم وان همه صورت شاهد که بر آن دیبا بود

3 پارس در سایه اقبال اتابک ایمن لیکن از ناله مرغان چمن غوغا بود

4 شکرین پسته دهانی به تفرج بگذشت که چه گویم نتوان گفت که چون زیبا بود

1 تو را سماع نباشد که سوز عشق نبود گمان مبر که برآید ز خام هرگز دود

2 چو هر چه می‌رسد از دست اوست فرقی نیست میان شربت نوشین و تیغ زهرآلود

3 نسیم باد صبا بوی یار من دارد چو باد خواهم از این پس به بوی او پیمود

4 همی‌گذشت و نظر کردمش به گوشه چشم که یک نظر بربایم مرا ز من بربود

1 یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود کاو را به سر کشته هجران گذری بود

2 آن دوست که ما را به ارادت نظری هست با او مگر او را به عنایت نظری بود

3 من بعد حکایت نکنم تلخی هجران کان میوه که از صبر برآمد شکری بود

4 رویی نتوان گفت که حسنش به چه ماند گویی که در آن نیم شب از روز دری بود

1 به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند هزار بادیه سهلست اگر بپیمایند

2 طریق عشق جفا بردن است و جانبازی دگر چه چاره که با زورمند برنایند

3 اگر به بام برآید ستاره پیشانی چو ماه عید به انگشت‌هاش بنمایند

4 در گریز نبسته‌ست لیکن از نظرش کجا روند اسیران که بند بر پایند

1 از دست دوست هر چه ستانی شکر بود وز دست غیر دوست تبرزد تبر بود

2 دشمن گر آستین گل افشاندت به روی از تیر چرخ و سنگ فلاخن بتر بود

3 گر خاک پای دوست خداوند شوق را در دیدگان کشند جلای بصر بود

4 شرط وفاست آن که چو شمشیر برکشد یار عزیز جان عزیزش سپر بود

1 هفته‌ای می‌رود از عمر و به ده روز کشید کز گلستان صفا بوی وفایی ندمید

2 آن که برگشت و جفا کرد به هیچم بفروخت به همه عالمش از من نتوانند خرید

3 هر چه زان تلخ‌تر اندر همه عالم نبود گو بگو از لب شیرین که لطیف است و لذیذ

4 گر من از خار بترسم نبرم دامن گل کام در کام نهنگ است بباید طلبید

1 آن که نقشی دیگرش جایی مصور می‌شود نقش او در چشم ما هر روز خوشتر می‌شود

2 عشق دانی چیست سلطانی که هر جا خیمه زد بی خلاف آن مملکت بر وی مقرر می‌شود

3 دیگران را تلخ می‌آید شراب جور عشق ما ز دست دوست می‌گیریم و شکر می‌شود

4 دل ز جان برگیر و در بر گیر یار مهربان گر بدین مقدارت آن دولت میسر می‌شود

1 هر که را باغچه‌ای هست به بستان نرود هر که مجموع نشستست پریشان نرود

2 آن که در دامنش آویخته باشد خاری هرگزش گوشه خاطر به گلستان نرود

3 سفر قبله درازست و مجاور با دوست روی در قبله معنی به بیابان نرود

4 گر بیارند کلید همه درهای بهشت جان عاشق به تماشاگه رضوان نرود

1 بخت این کند که رای تو با ما یکی شود تا بشنود حسود و بر او ناوکی شود

2 خونم بریز و بر سر خاکم گذار کن کاین رنج و سختیم همه پیش اندکی شود

3 آن را مسلم است تماشای نوبهار کز عشق بوستان گل و خارش یکی شود

4 ای مفلس آنچه در سر توست از خیال گنج پایت ضرورت است که در مهلکی شود

1 هر لحظه در برم دل از اندیشه خون شود تا منتهای کار من از عشق چون شود

2 دل برقرار نیست که گویم نصیحتی از راه عقل و معرفتش رهنمون شود

3 یار آن حریف نیست که از در درآیدم عشق آن حدیث نیست که از دل برون شود

4 فرهادوارم از لب شیرین گزیر نیست ور کوه محنتم به مثل بیستون شود

آثار سعدی شیرازی

77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی