آثار سعدی شیرازی

صفحه 28 از 77
77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی

1 خوبرویان جفاپیشه وفا نیز کنند به کسان درد فرستند و دوا نیز کنند

2 پادشاهان ملاحت چو به نخجیر روند صید را پای ببندند و رها نیز کنند

3 نظری کن به من خسته که ارباب کرم به ضعیفان نظر از بهر خدا نیز کنند

4 عاشقان را ز بر خویش مران تا بر تو سر و زر هر دو فشانند و دعا نیز کنند

1 این جا شکری هست که چندین مگسانند یا بوالعجبی کاین همه صاحب هوسانند

2 بس در طلبت سعی نمودیم و نگفتی کاین هیچ کسان در طلب ما چه کسانند

3 ای قافله سالار چنین گرم چه رانی آهسته که در کوه و کمر بازپسانند

4 صد مشعله افروخته گردد به چراغی این نور تو داری و دگر مقتبسانند

1 به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند هزار بادیه سهلست اگر بپیمایند

2 طریق عشق جفا بردن است و جانبازی دگر چه چاره که با زورمند برنایند

3 اگر به بام برآید ستاره پیشانی چو ماه عید به انگشت‌هاش بنمایند

4 در گریز نبسته‌ست لیکن از نظرش کجا روند اسیران که بند بر پایند

1 نشاید که خوبان به صحرا روند همه کس شناسند و هر جا روند

2 حلالست رفتن به صحرا ولیک نه انصاف باشد که بی ما روند

3 نباید دل از دست مردم ربود چو خواهند جایی که تنها روند

4 که بپسندد از باغبانان گل که از بانگ بلبل به سودا روند

1 عیبی نباشد از تو که بر ما جفا رود مجنون از آستانه لیلی کجا رود

2 گر من فدای جان تو گردم دریغ نیست بسیار سر که در سر مهر و وفا رود

3 ور من گدای کوی تو باشم غریب نیست قارون اگر به خیل تو آید گدا رود

4 مجروح تیر عشق اگرش تیغ بر قفاست چون می‌رود ز پیش تو چشم از قفا رود

1 ناچار هر که صاحب روی نکو بود هر جا که بگذرد همه چشمی در او بود

2 ای گل تو نیز شوخی بلبل معاف دار کان جا که رنگ و بوی بود گفت و گو بود

3 نفس آرزو کند که تو لب بر لبش نهی بعد از هزار سال که خاکش سبو بود

4 پاکیزه روی در همه شهری بود ولیک نه چون تو پاکدامن و پاکیزه خو بود

1 اخترانی که به شب در نظر ما آیند پیش خورشید محال است که پیدا آیند

2 همچنین پیش وجودت همه خوبان عدمند گر چه در چشم خلایق همه زیبا آیند

3 مردم از قاتل عمدا بگریزند به جان پاکبازان بر شمشیر تو عمدا آیند

4 تا ملامت نکنی طایفه رندان را که جمال تو ببینند و به غوغا آیند

1 گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود وآن چنان پای گرفته‌ست که مشکل برود

2 دلی از سنگ بباید به سر راه وداع تا تحمل کند آن روز که محمل برود

3 چشم حسرت به سر اشک فرو می‌گیرم که اگر راه دهم قافله بر گل برود

4 ره ندیدم چو برفت از نظرم صورت دوست همچو چشمی که چراغش ز مقابل برود

1 من چه در پای تو ریزم که خورای تو بود سر نه چیزیست که شایسته پای تو بود

2 خرم آن روی که در روی تو باشد همه عمر وین نباشد مگر آن وقت که رای تو بود

3 ذره‌ای در همه اجزای من مسکین نیست که نه آن ذره معلق به هوای تو بود

4 تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من هیچ کس می‌نپسندم که به جای تو بود

1 مرا راحت از زندگی دوش بود که آن ماهرویم در آغوش بود

2 چنان مست دیدار و حیران عشق که دنیا و دینم فراموش بود

3 نگویم می لعل شیرین گوار که زهر از کف دست او نوش بود

4 ندانستم از غایت لطف و حسن که سیم و سمن یا بر و دوش بود

آثار سعدی شیرازی

77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی