آثار سعدی شیرازی

صفحه 26 از 77
77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی

1 عیب جویانم حکایت پیش جانان گفته‌اند من خود این پیدا همی‌گویم که پنهان گفته‌اند

2 پیش از این گویند کز عشقت پریشانست حال گر بگفتندی که مجموعم پریشان گفته‌اند

3 پرده بر عیبم نپوشیدند و دامن بر گناه جرم درویشی چه باشد تا به سلطان گفته‌اند

4 تا چه مرغم کم حکایت پیش عنقا کرده‌اند یا چه مورم کم سخن نزد سلیمان گفته‌اند

1 دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند هزار فتنه به هر گوشه‌ای برانگیزند

2 چگونه انس نگیرند با تو آدمیان که از لطافت خوی تو وحش نگریزند

3 چنان که در رخ خوبان حلال نیست نظر حلال نیست که از تو نظر بپرهیزند

4 غلام آن سر و پایم که از لطافت و حسن به سر سزاست که پیشش به پای برخیزند

1 بلبلی بی‌دل نوایی می‌زند بادپیمایی هوایی می‌زند

2 کس نمی‌بینم ز بیرون سرای و اندرونم مرحبایی می‌زند

3 آتشی دارم که می‌سوزد وجود چون بر او باد صبایی می‌زند

4 گر چه دریا را نمی‌بیند کنار غرقه حالی دست و پایی می‌زند

1 توانگران که به جنب سرای درویشند مروت است که هر وقت از او بیندیشند

2 تو ای توانگر حسن از غنای درویشان خبر نداری اگر خسته‌اند و گر ریشند

3 تو را چه غم که یکی در غمت به جان آید که دوستان تو چندان که می‌کشی بیشند

4 مرا به علت بیگانگی ز خویش مران که دوستان وفادار بهتر از خویشند

1 آفتاب از کوه سر بر می‌زند ماهروی انگشت بر در می‌زند

2 آن کمان ابرو که تیر غمزه‌اش هر زمانی صید دیگر می‌زند

3 دست و ساعد می‌کشد درویش را تا نپنداری که خنجر می‌زند

4 یاسمین بویی که سرو قامتش طعنه بر بالای عرعر می‌زند

1 سرو بلند بین که چه رفتار می‌کند وآن ماه محتشم که چه گفتار می‌کند

2 آن چشم مست بین که به شوخی و دلبری قصد هلاک مردم هشیار می‌کند

3 دیوانه می‌کند دل صاحب تمیز را هر گه که التفات پری وار می‌کند

4 ما روی کرده از همه عالم به روی او وآن سست عهد روی به دیوار می‌کند

1 کسی که روی تو بیند نگه به کس نکند ز عشق سیر نباشد ز عیش بس نکند

2 در این روش که تویی پیش هر که بازآیی گرش به تیغ زنی روی بازپس نکند

3 چنان به پای تو در مردن آرزومندم که زندگانی خویشم چنان هوس نکند

4 به مدتی نفسی یاد دوستی نکنی که یاد تو نتواند که یک نفس نکند

1 میل بین کان سروبالا می‌کند سرو بین کاهنگ صحرا می‌کند

2 میل از این خوشتر نداند کرد سرو ناخوش آن میلست کز ما می‌کند

3 حاجت صحرا نبود آیینه هست گر نگارستان تماشا می‌کند

4 غافلست از صورت زیبای او آن که صورت‌های دیبا می‌کند

1 تو آن نه‌ای که دل از صحبت تو برگیرند و گر ملول شوی صاحبی دگر گیرند

2 و گر به خشم برانی طریق رفتن نیست کجا روند که یار از تو خوبتر گیرند

3 به تیغ اگر بزنی بی‌دریغ و برگردی چو روی باز کنی دوستی ز سر گیرند

4 هلاک نفس به نزدیک طالبان مراد اگر چه کار بزرگست مختصر گیرند

1 بخرام بالله تا صبا بیخ صنوبر برکند برقع برافکن تا بهشت از حور زیور برکند

2 زان روی و خال دلستان برکش نقاب پرنیان تا پیش رویت آسمان آن خال اختر برکند

3 خلقی چو من بر روی تو آشفته همچون موی تو پای آن نهد در کوی تو کاول دل از سر برکند

4 زان عارض فرخنده خو نه رنگ دارد گل نه بو انگشت غیرت را بگو تا چشم عبهر برکند

آثار سعدی شیرازی

77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی