آثار سعدی شیرازی

صفحه 27 از 77
77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی

غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی

1 روندگان مقیم از بلا نپرهیزند گرفتگان ارادت به جور نگریزند

2 امیدواران دست طلب ز دامن دوست اگر فروگسلانند در که آویزند

3 مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست که اهل معرفت از تو نظر بپرهیزند

4 نشان من به سر کوی می‌فروشان ده من از کجا و کسانی که اهل پرهیزند

1 یار باید که هر چه یار کند بر مراد خود اختیار کند

2 زینهار از کسی که در غم دوست پیش بیگانه زینهار کند

3 بار یاران بکش که دامن گل آن برد کاحتمال خار کند

4 خانه عشق در خراباتست نیکنامی در او چه کار کند

1 چه کند بنده که بر جور تحمل نکند دل اگر تنگ شود مهر تبدل نکند

2 دل و دین در سر کارت شد و بسیاری نیست سر و جان خواه که دیوانه تأمل نکند

3 سحر گویند حرامست در این عهد ولیک چشمت آن کرد که هاروت به بابل نکند

4 غرقه در بحر عمیق تو چنان بی‌خبرم که مبادا که چه دریام (؟) به ساحل نکند

1 دلبرا پیش وجودت همه خوبان عدمند سروران بر در سودای تو خاک قدمند

2 شهری اندر هوست سوخته در آتش عشق خلقی اندر طلبت غرقه دریای غمند

3 خون صاحب نظران ریختی ای کعبه حسن قتل اینان که روا داشت که صید حرمند

4 صنم اندر بلد کفر پرستند و صلیب زلف و روی تو در اسلام صلیب و صنمند

1 شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند

2 کس نیست که پنهان نظری با تو ندارد من نیز بر آنم که همه خلق بر آنند

3 اهل نظرانند که چشمی به ارادت با روی تو دارند و دگر بی بصرانند

4 هر کس غم دین دارد و هر کس غم دنیا بعد از غم رویت غم بیهوده خورانند

1 اگر تو برشکنی دوستان سلام کنند که جور قاعده باشد که بر غلام کنند

2 هزار زخم پیاپی گر اتفاق افتد ز دست دوست نشاید که انتقام کنند

3 به تیغ اگر بزنی بی‌دریغ و برگردی چو روی باز کنی بازت احترام کنند

4 مرا کمند میفکن که خود گرفتارم لویشه بر سر اسبان بدلگام کنند

1 با دوست باش گر همه آفاق دشمنند کاو مرهم است اگر دگران نیش می‌زنند

2 ای صورتی که پیش تو خوبان روزگار همچون طلسم پای خجالت به دامنند

3 یک بامداد اگر بخرامی به بوستان بینی که سرو را ز لب جوی برکنند

4 تلخ است پیش طایفه‌ای جور خوبروی از معتقد شنو که شکر می‌پراکنند

1 هر که بی او زندگانی می‌کند گر نمی‌میرد گرانی می‌کند

2 من بر آن بودم که ندهم دل به عشق سروبالا دلستانی می‌کند

3 مهربانی می‌نمایم بر قدش سنگدل نامهربانی می‌کند

4 برف پیری می‌نشیند بر سرم همچنان طبعم جوانی می‌کند

1 زلف او بر رخ چو جولان می‌کند مشک را در شهر ارزان می‌کند

2 جوهری عقل در بازار حسن قیمت لعلش به صد جان می‌کند

3 آفتاب حسن او تا شعله زد ماه رخ در پرده پنهان می‌کند

4 من همه قصد وصالش می‌کنم وان ستمگر عزم هجران می‌کند

1 یار با ما بی‌وفایی می‌کند بی‌گناه از من جدایی می‌کند

2 شمع جانم را بکشت آن بی‌وفا جای دیگر روشنایی می‌کند

3 می‌کند با خویش خود بیگانگی با غریبان آشنایی می‌کند

4 جوفروش است آن نگار سنگدل با من او گندم نمایی می‌کند

آثار سعدی شیرازی

77 اثر از غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی در سایت شعرنوش جمع آوری شده است. برای پیدا کردن شعر مورد نظر می توانید در این صفحه یا در صفحه های دیگر غزلیات در دیوان اشعار سعدی شیرازی شعر مورد نظر پیدا کنید.
صفحه بعدی
صفحه قبلی