چرخ فلک هرگز از رودکی سمرقندی قصیده-قطعه 61
1. چرخ فلک هرگز پیدا نکرد
چون تو یکی سفلهٔ دون و ژکور
...
1. چرخ فلک هرگز پیدا نکرد
چون تو یکی سفلهٔ دون و ژکور
...
1. بود اعور و کوسج و لنگ و پس من
نشته برو چون کلاغی بر اعور
...
1. وقت شبگیر بانگ نالهٔ زیر
خوشتر آید به گوشم از تکبیر
...
1. چاکرانت به گه رزم چو خیاطانند
گرچه خیاط نیند، ای ملک کشور گیر
...
1. همی بکشتی تا در عدو نماند شجاع
همی بدادی تا در ولی نماند فقیر
...
1. زیرش عطارد، آن که نخوانیش جز دبیر
یک نام او عطارد و یک نام اوست تیر
...
1. زندگانی چه کوته و چه دراز
نه به آخر بمرد باید باز؟
...
1. روی به محراب نهادن چه سود؟
دل به بخارا و بتان طراز
...
1. زمانه اسب و تو رایض، به رای خویشت تاز
زمانه گوی و تو چوگان به رای خویشت باز
...
1. چون سپرم نه میان بزم به نوروز
درمه بهمن بتاز و جان عدو سوز
...
1. همی برآیم با آن که برنیاید خلق
و برنیایم با روزگار خورده کریز
...