1 چون سپرم نه میان بزم به نوروز درمه بهمن بتاز و جان عدو سوز
2 باز تو بی رنج باش وجان تو خرم بانی و با رود و با نبیذ فنا روز
1 همی برآیم با آن که برنیاید خلق و برنیایم با روزگار خورده کریز
2 چو فضل میرابوالفضل بر همه ملکان چو فضل گوهر و یاقوت بر نبهره پشیز
1 گر نه بدبختمی، مراکه فگند؟ به یکی جاف جاف زود غرس
2 او مرا پیش شیر بپسندد من نتاوم برو نشسته مگس
3 گرچه نامردم است، مهر و وفاش نشود هیچ از این دلم یرگس
4 گیردی آب جوی رز پندام چون بود بسته بنک راه ز خس
1 گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی تاخلق جهان را بفگندی به خلالوش
2 کافور تو بالوس بود، مشک تو باناک بالوس تو کافور کنی دایم مغشوش
1 کاروان شهید رفت از پیش وآن ما رفته گیر و میاندیش
2 از شمار دو چشم یک تن کم وز شمار خرد هزاران بیش
3 توشهٔ جان خویش ازو بربای پیش کایدت مرگ پای آگیش
4 آن چه با رنج یافتیش و به ذل تو به آسانی از گزافه مدیش
1 رهی سوار و جوان و توانگر از ره دور به خدمت آمد، نیکو سگال و نیک اندیش
2 پسند باشد مر خواجه را پس از ده سال که: باز گردد پیر و پیاده و درویش؟
1 ای لک، ار ناز خواهی و نعمت گرد درگاه او کنی لک و پک
2 یخچه بارید و پای من بفسرد ورغ بر بند یخچه را ز فلک
1 بسا که مست در این خانه بودم وشادان چنان که جاه من افزون بد از امیر و ملوک
2 کنون همانم و خانه همان و شهر همان مرا نگویی کز چه شدهست شادی سوک؟
1 زان می، که گر سرشکی ازان درچکد به نیل صدسال مست باشد از بوی او نهنگ
2 آهو به دشت اگر بخورد قطرهای ازو غرنده شیر گردد و نندیشد از پلنگ
1 می لعل پیش آر و پیش من آی به یک دست جام و به یک دست چنگ
2 از آن می مرا ده، که از عکس او چو یاقوت گردد به فرسنگ سنگ