رودکی چنگ بر از رودکی سمرقندی قصیده-قطعه 13
1. رودکی چنگ بر گرفت و نواخت
باده انداز، کو سرود انداخت
...
1. رودکی چنگ بر گرفت و نواخت
باده انداز، کو سرود انداخت
...
1. آن صحن چمن، که از دم دی
گفتی: دم گرگ یا پلنگ است
...
1. به سرای سپنج مهمان را
دل نهادن همیشگی نه رواست
...
1. امروز به هر حالی بغداد بخاراست
کجا میر خراسانست، پیروزی آنجاست
...
1. این جهان پاک خواب کردار است
آن شناسد که دلش بیدار است
...
1. زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه چون نگری سر به سر همه پند است
...
1. به خیره برشمرد سیر خورده گرسنه را
چنان که درد کسان بر دگر کسی خوارست
...
1. مرغ دیدی که بچه زو ببرند؟
چاو چاوان درست چونانست
...
1. آخر هر کس از دو بیرون نیست
یا برآوردنیست، یا زدنیست
...
1. چون تیغ به دست آری، مردم نتوان کشت
نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت
...
1. مهر مفگن برین سرای سپنج
کین جهان پاک بازیی نیرنج
...
1. پیشم آمد بامداد آن دلبر از راه شکوخ
با دو رخ از شرم لعل و با دو چشم از سحر شوخ
...