-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زمین فصاحت برگ چنار را
2 به باد خسته ی پاییز می سپرد
3 هوا ترنم سودایی شكفتن را
4 ز نبض بی تپش خاك می گرفت
5 غروب حرف خودش را
6 به گوش جنگل خاموش گفته بود
7 و شیروانی لال
8 میان دوده ی افشان شب شبح می شد
9 میان درهم هذیان من دو شعله ی سبز
10 نشست
11 به روی شیشه ی تار
12 ملال پرده شكست
13 و از حقیقت اشیا بوی شك برخاست
14 و با حقیقت اشیا بوی او پیوست
15 تمام پنجره ی من
16 خیال او شده بود
17 تمام پوستم از عطر آشتی بیمار
18 تمام ذهن من از نور و نسترن سرشار
19 من از رطوبت سبز نگاه او دیدم
20 كه در نهایت چشمش كبوتر دل من
21 قلمرویی ز برهنه ترین هواها داشت
22 و اشتیاق تب آلود بامهای بلند
23 در آفتاب ز پرواز دور او می سوخت
24 ز روی پنجره ی من
25 خیال او پر زد
26 و شب ادامه گرفت
27 و من ادامه گرفتم
28 درخت تنهای را می داند
29 و صداها را به نام می خواند
30 جنگل جامعه ای اسیر است
31 و درخت حافظه ای مغشوش
32 حافظه ای اسیر
33 در جامعه ای مغشوش
34 چه كند گر زنجیرش را نستاید
35 گر خاك را نشناسد ؟
36 (اشعار یدالله رؤیایی)
37 از چشم من طنین تماشا برخاست
38 در چشم او طنین تماشا بنشست
39 موجی ز بیگناهی من پر زد
40 با عمق بی گناهی او پیوست
41 در آفتاب سبز نگاه او
42 تكرار نور بود و گریز رنگ
43 سودای جان و همهمه ی دل بود
44 پرواز دور زورق صد آهنگ
45 آن بیكرانه ظهر زمستان
46 سرشار از حرارت دلخواه
47 با جلوه های عاطفه و در تغییر
48 هر لحظه از درخشش ناگه
49 موجی در آن دیار نمی آِفت
50 آن بیگناهی ساكت را
51 در ماوراهای نهان � لیك
52 روییده بود رقص علامت ها
53 تا در من انتظاری را
54 ویران كنند
55 و انتظار دیگر را
56 عریان
57 اینك گریز بی خبر دل را
58 زنگ كدام كوچ دمیده ست ؟
59 سوی كدام جاده نیاز نور
60 راهم به اشتیاق بریده ست ؟
61 در نقش بی قرار دو چشم من
62 تنهایی غریب شكسته ست
63 در خلوت بزرگ دو چشم او
64 تصویر اعتماد نشسته ست
65 در تنگه های كوچك و دورش
66 هر لحظه روشنی هایی
67 تكرار می شود
68 در دور دست ها
69 از تابش اشعه ی نمناك
70 گودال بی نهایت
71 هموار می شود
72 تا من نگاه می كنم
73 زان بیكرانه مزرع سبز
74 رنگی بریده می شود
75 تا او نگاه می كند
76 بر روی قلب من ابدیت
77 گویی شنیده می شود
78 (اشعار یدالله رؤیایی)