-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پاسی از شب رفته بود و برف میبارید
2 چون پر افشانی پر پهای هزار افسانهٔ از یادها رفته
3 باد چونان آمری مأمور و ناپیدا
4 بس پریشان حکمها میراند مجنون وار
5 بر سپاهی خسته و غمگین و آشفته
6 برف میبارید و ما خاموش
7 فارغ از تشویش
8 نرم نرمک راه میرفتیم
9 کوچه باغ ساکتی در پیش
10 هر به گامی چند گویی در مسیر ما چراغی بود
11 زاد سروی را به پیشانی
12 با فروغی غالباً افسرده و کم رنگ
13 گمشده در ظلمت این برف کجبار زمستانی
14 برف میبارید و ما آرام
15 گاه تنها، گاه با هم، راه میرفتیم
16 چه شکایتهای غمگینی که میکردیم
17 با حکایتهای شیرینی که میگفتیم
18 هیچ کس از ما نمیدانست
19 کز کدامین لحظهٔ شب کرده بود این باد برف آغاز
20 هم نمیدانست کاین راه خم اندر خم
21 به کجامان میکشاند باز
22 برف میبارید و پیش از ما
23 دیگرانی همچو ما خشنود و ناخشنود
24 زیر این کج بار خامشبار،از این راه
25 رفته بودند و نشان پایهایشان بود
26 ۲
27 پاسی از شب رفته بود و همرهان بی شمار ما
28 گاه شنگ و شاد و بی پروا
29 گاه گویی بیمناک از آبکند وحشتی پنهان
30 جای پا جویان
31 زیر این غمبار، درهمبار
32 سر به زیر افکنده و خاموش
33 راه میرفتند
34 وز قدمهایی که پیش از این
35 رفته بود این راه را،افسانه میگفتند
36 من بسان بره گرگی شیر مست، آزاده و آزاد
37 میسپردم راه و در هر گام
38 گرم میخواندم سرودیتر
39 میفرستادم درودی شاد
40 این نثار شاهوار آسمانی را
41 که به هر سو بود و بر هر سر
42 راه بود و راه
43 این هر جایی افتاده این همزاد پای آدم خاکی
44 برف بود و برف این آشوفته پیغام این پیغام سرد پیری و پاکی
45 و سکوت ساکت آرام
46 که غم آور بود و بی فرجام
47 راه میرفتم و من با خویشتن گهگاه میگفتم
48 کو ببینم، لولی ای لولی
49 این تویی آیا بدین شنگی و شنگولی
50 سالک این راه پر هول و دراز آهنگ؟
51 و من بودم
52 که بدین سان خستگی نشناس
53 چشم و دل هشیار
54 گوش خوابانده به دیوار سکوت، از بهر نرمک سیلی صوتی
55 میسپردم راه و خوش بی خویشتن بودم
56 ۳
57 اینک از زیر چراغی میگذشتیم، آبگون نورش
58 مرده دل نزدیکش و دورش
59 و در این هنگام من دیدم
60 بر درخت گوژپشتی برگ و بارش برف
61 همنشین و غمگسارش برف
62 مانده دور از کاروان کوچ
63 لک لک اندوهگین با خویش میزد حرف
64 بیکران وحشت انگیزی ست
65 وین سکوت پیر ساکت نیز
66 هیچ پیغامی نمی آرد
67 پشت ناپیدایی آن دورها شاید
68 گرمی و نور و نوا باشد
69 بال گرم آشنا باشد
70 لیک من، افسوس
71 مانده از ره سالخوردی سخت تنهایم
72 ناتوانیهام چون زنجیر بر پایم
73 ور به دشواری و شوق آغوش بگشایم به روی باد
74 همچو پروانهٔ شکستهٔ آسبادی کهنه و متروک
75 هیچ چرخی را نگرداند نشاط بال و پرهایم
76 آسمان تنگ است و بی روزن
77 بر زمین هم برف پوشانده ست رد پای کاروانها را
78 عرصهٔ سردرگمیها مانده و بی در کجاییها
79 باد چون باران سوزن، آب چون آهن
80 بی نشانیها فرو برده نشانها را
81 یاد باد ایام سرشار برومندی
82 و نشاط یکه پروازی
83 که چه به شکوه و چه شیرین بود
84 کس نه جایی جسته پیش از من
85 من نه راهی رفته بعد از کس
86 بی نیاز از خفت آیین و ره جستن
87 آن که من در مینوشتم، راه
88 و آن که من میکردم، آیین بود
89 اینک اما، آه
90 ای شب سنگین دل نامرد
91 لکلک اندوهگین با خلوت خود درد دل میکرد
92 باز میرفتیم و میبارید
93 جای پا جویان
94 هر که پیش پای خود میدید
95 من ولی دیگر
96 شنگی و شنگولیم مرده
97 چابکیهام از درنگی سرد آزرده
98 شرمگین از رد پاهایی
99 که بر آنها مینهادم پای
100 گاهگه با خویش میگفتم
101 کی جدا خواهی شد از این گلههای پیشواشان بز؟
102 کی دلیرت را درفش آسا فرستی پیش
103 تا گذارد جای پای از خویش؟
104 ۴
105 همچنان غمبار درهمبار میبارید
106 من ولیکن باز
107 شادمان بودم
108 دیگر کنون از بزان و گوسپندان پرت
109 خویشتن هم گله بودم هم شبان بودم
110 بر بسیط برف پوش خلوت و هموار
111 تک و تنها با درفش خویش، خوش خوش پیش میرفتم
112 زیر پایم برفهای پاک و دوشیزه
113 قژفژی خوش داشت
114 پام بذر نقش بکرش را
115 هر قدم در برفها میکاشت
116 شهر بکری بر گرفتن از گل گنجینههای راز
117 هر قدم از خویش نقش تازهای هشتن
118 چه خدایانه غروری در دلم میکشت و میانباشت
119 ۵
120 خوب یادم نیست
121 تا کجاها رفته بودم، خوب یادم نیست
122 این، که فریادی شنیدم، یا هوس کردم
123 که کنم رو باز پس، رو باز پس کردم
124 پیش چشمم خفته اینک راه پیموده
125 پهندشت برف پوشی راه من بود
126 گامهای من بر آن نقش من افزوده
127 چند گامی بازگشتم، برف میبارید
128 باز میگشتم
129 برف میبارید
130 جای پاها تازه بود اما
131 برف میبارید
132 باز میگشتم
133 برف میبارید
134 جای پاها دیده میشد، لیک
135 برف میبارید
136 باز میگشتم
137 برف میبارید
138 جای پاها باز هم گویی
139 دیده میشد لیک
140 برف میبارید
141 باز میگشتم
142 برف میبارید
143 برف میبارید، میبارید، میبارید
144 جای پاهای مرا هم برف پوشانده ست