و آب كه از از یدالله رؤیایی اشعار پراکنده 55

یدالله رؤیایی

آثار یدالله رؤیایی

یدالله رؤیایی

و آب كه از ديار هرگز

1 و آب كه از ديار هرگز

2 راهي دراز آمده بود،

3 در فكر بود ؛

4 ميخواست تا براي نسيم و مرغ

5 از نقره زندگي بشود

6 و از گياه، باد .

7 مرغ و نسيم، زندگي نقره و گياه

8 بگرفت و باز،

9 با آب تا ديار هرگز

10 ره يافت .

11 باد است يا كه زندگي باد است ؟

12 در زير آب، ماهي هشيار

13 از ماهي جوان دگر پرسيد .

14 (اشعار یدالله رؤیایی)

15 مرد مدام !

16 دريا ،

17 اي چهره ي عظيم تفكر

18 خم گشته بر جهان علامت ها

19 مجهول ها

20 معادله ها !

21 ديريست تا شريعت عريان آب را

22 در جستجوي بيهوده تكرار ميكني

23 پيشاني شكسته ، در اعداد ،

24 اعداد اول ،

25 اعداد لال ،

26 بيمار ميكني !

27 با من بگو ، شكوه رياضي !

28 آيا كجاي ستاره ي بازيگوش

29 با شاخك برهنه ي ماه،

30 ارقام را

31 بر ميزهاي آب ، بهم ريخته است ؟

32 (اشعار یدالله رؤیایی)

33 دريا، زبان ديگر دارد .

34 با موجها – هجوم هجاها –

35 با سنگها – تكلم كفها –

36 دريا زبان ديگر دارد.

37 شور حبابها،

38 در ازدحام و همهمهي آب .

39 غليان واژههاي مقدس،

40 در لهجههاي مبهم گرداب ،

41 اي خطبههاي آب

42 بر ميزهاي مفرغي دريا !

43 ايكاش با فصاحت سنگين اين كبود،

44 اندام من تلفظ شيرين آب بود !

45 مرگ را كو همتي تا جان ما

46 بشكند زندان تن را پر غرور .

47 دست ما و موج سنگين هلاك

48 خون ما و آب درياهاي دور

49 خون ما و آب درياهاي دور.

50 گر زماني ماهي بيتاب رود،

51 بگذرد بر بستر شن هاي داغ ؛

52 گندم از شوراب رويد، گل ز سنگ ؛

53 خو بگيرد با غم پاييز، باغ ؛

54 آن زمان، دل خسته بنشينيم لنگ

55 در خم ره، بي كه فريادي كنيم ،

56 خيمه برگيريم و زان پس زندگي

57 خالي از سوداي آزادي كنيم

58 خالي از سوداي آزادي كنيم.

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر