-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من صبورم اما
2 به خدا دست خودم نیست اگرمی رنجم
3 یا اگر شادی زیبای تو را
4 به غم غربت چشمان خودم می بندم
5 من صبورم اما
6 چه قدَر با همه ی عاشقی ام محزونم
7 و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
8 مثل یک شبنم افتاده ز غم مغمومم
9 من صبورم اما
10 بی دلیل از قفس کهنه ی شب می ترسم
11 بی دلیل از همه ی تیرگی رنگ غروب
12 و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند
13 من صبورم اما
14 آه، این بغض گران
15 صبر چه می داند چیست.
16 (اشعار حمید مصدق)
17 کاش آن آینه ئی بودم من
18 که به هر صبح تو را می دیدم
19 می کشیدم همه اندام تو را در آغوش
20 سرو اندام تو
21 با آن همه پیچ
22 آن همه تاب
23 آنگه از باغ تنت می چیدم
24 گل صد بوسه ی ناب.
25 وقتی از قتل قناری گفتی
26 دل پر ریخته ام وحشت کرد
27 وقتی آواز درختان تبر خورده ی باغ
28 در فضا می پیچید
29 از تو می پرسیدم:
30 «به کجا باید رفت؟»
31 غمم از وحشت پوسیدن نیست
32 غمم از غربت تنهایی هاست
33 برگ بید است که با زمزمه جاری باد
34 تن به وارستن از ورطه هستی می داد.
35 یک نفر دارد فریاد زنان می گوید:
36 «در قفس طوطی مرد
37 و زبان سرخش
38 سر سبزش را بر باد سپرد»
39 من که روزی فریادم بی تشویش
40 می توانست جهانی را آتش بزند
41 در شب گیسوی تو
42 گم شد از وحشت خویش.
43 “حمید مصدق”