مرا نکاوید از احمدرضا احمدی اشعار پراکنده 16

احمدرضا احمدی

آثار احمدرضا احمدی

احمدرضا احمدی

مرا نکاوید

1 مرا نکاوید

2 مرا بکارید

3 من اکنون بذری درستکار گشته‌ام

4 مرا بر الوارهای نور ببندید

5 از انگشتانم برای کودکان مداد رنگی بسازید

6 گوش‌هایم را بگذارید

7 تا در میان گلبرگ‌های صدا پاسداری کنند

8 چشمانم را گل‌میخ کنید

9 و بر هر دیواری

10 که در انتظار یادگاری کودکی‌ست بیاویزید

11 در سینه‌ام بذر مهر بپاشید

12 تا کودکان خسته از الفبا

13 در مرغزارهایم بازی کنند.

14 مرا نکاوید

15 واژه بودم

16 زنجیر کلمات گشتم

17 سخنی نوشتم که دیگران

18 با آرامش بخوانند

19 من اکنون بذری درستکار گشته‌ام

20 مرا بکارید

21 در زمینی استوار جایم دهید

22 نه در جنگلی که زیر سایه‌ی درختان معیوب باشم

23 جای من در کنار پنجره‌هاست.

24 از پشت شیشه های مه آلود با من حرف می زدی

25 صورتت را نمی دیدم

26 به شیشه های مه آلود نگاه کردم

27 بخار شیشه ها آب شده بود

28 شفاف بودند ، اما تو نبودی

29 صدای تو را از دور می شنیدم

30 تو در باران راه می رفتی

31 تو تنها در باران زیر یک چتر به انتهای خیابان رفتی

32 از یک پنجره در باران صدای ویلن سل شنیده می شد

33 سرد بود

34 به خانه آمدم

35 پشت پنجره تا صبح باران می بارید

36 از حدس و گمان های تو ویران نمی شوم

37 مرا نام تو کفایت می کند

38 تا در سرما و بوران

39 زمان و هفته را نفی کنم

40 مرا

41 که می دانی

42 نه قایق است، نه پارو

43 بر تو خجسته باشد

44 گیلاس هایی را

45 که بر گیسوان آویخته ای

46 تو صبر داری

47 تا خواب من پایان پذیرد

48 تا به دیدار من آیی.

49 صبح است

50 سبو را از اب پر کرده ام

51 کتاب ها را با شراب شسته ام

52 می دانستم تو کتاب های سفید را دوست داری

53 و پارچه های آغشته به ابر را

54 به تو تعارف می کنم.

55 بی گمان

56 سبدهایی از ماهیان دریا را

57 بر دوش دارم

58 به کنار تو می آیم

59 نام دریا را فراموش کرده ام

60 یاد جوانی و گل های پامچال

61 مرا کفایت می کند

62 به سوی دریا می روم

63 دوباره دریا را به یاد می آورم

64

65 من راه خانه ی تو را گم کرده ام

66 در کنار دریا می مانم

67 سالیان است

68 که من قطره قطره

69 دریا را از یاد می برم

70 راستی

71 پارچه های آغشته به دریا را

72 در ستایش ابر

73 در خانه ی تو گم می کنم

74 راستی

75 خانه ی تو در بیداری کجاست؟

76 “احمدرضا احمدی”

77 از کتاب: می گویند بیرون از این اتاق برف می بارد (گزینه اشعار)

78 دفتر: یک منظومه دیریاب در برف و باران یافت شد / 1380

79 دست تو

80 چه قدر تاخیر دارد

81 وقتی که چای گرم می شود

82 و تو

83 چای سرد را تعارف می کنی

84 دو سه ماه دیگر این اطلسی

85 که تو کاشته ای

86 گل می

87 دهد

88 من به ساعت نگاه می کنم

89 تو می میری

90 شمع روشن را به اتاق آوردند

91 اطلسی گل داده است

92 قطار در سپیده دم

93 کنار اطلسی منتظر تو

94 در باد ایستاده است

95 گل اطلسی بر سینه تو بود

96 وقتی تو را

97 برای دفن می بردند

98 هنگام که تو مرده بودی

99 آدم به گل خفته بود

100 هنگام که تو مرده بودی

101 یاران به عشق و عطر

102 مانده بودند

103 همه ی ما را دعوت کردند

104 تا در آن عکس یادگاری باشیم

105 عکاس سراغ تو را گرفت

106 من بودم

107 تو نبودی

108 تو مرده بودی

109 عکاس از همه ی ما بدون تو

110 عکس یادگاری گرفت

111 عکس را چاپ کردند

112 آوردند

113 در همه ی عکس فقط یک شاخه اطلسی

114 و دو دست

115 از جوانی تو

116 در شهرستان

117 دیده می شد

118 ما همه در عکس سیاه بودیم

119 عاشقان به طعنه

120 روز جمعه را صدا می‌کنند

121 صدای عاشقان را می‌شنوم

122 در انتهای کوچه‌ی بن‌بست

123 به عاشقان می‌رسم

124 مهمانان در هنگام خداحافظی

125 می گویند : عاشقان در یک غروب آدینه

126 به خواب رفتند

127 هنوز کسی آن ها را

128 بیدار نکرده است

129 چهره‌ام را در آینه دفن می‌کنم

130 امروز جمعه است

131 حقیقت دارد

132 تو را دوست دارم

133 در این باران

134 می خواستم تو

135 در انتهای خیابان نشسته

136 باشی

137 من عبور کنم

138 سلام کنم

139 لبخند تو

140 را در باران

141 می خواستم

142 می خواهم

143 تمام لغاتی را که می دانم برای تو

144 به دریا بریزم

145 دوباره متولد شوم

146 دنیا را ببینم

147 رنگ کاج را ندانم

148 نامم را فراموش کنم

149 دوباره در آینه نگاه کنم

150 ندانم پیراهن دارم

151 کلمات دیروز را

152 امروز نگویم

153 خانه را برای تو آماتده کنم

154 برای تو یک چمدان بخرم

155 تو معنی سفر را از من بپرسی

156 لغات تازه را از دریا صید کنم

157 لغات را شستشو دهم

158 آنقدر بمیرم

159 تا زنده شوم

160 از هر لیوانی که آب نوشیدم

161 طعم لبان تو و پاییزی

162 که تو در آن به جا ماندی به یادم بود

163 فراموشی پس از فراموشی

164 اما

165 چرا طعم لبان تو و پاییزی که تو در آن

166 گم شدی در خانه مانده بود

167 ما سرانجام توانستیم

168 پاییز را از تقویم جدا کنیم

169 اما

170 طعم لبان تو بر همه ی لیوان ها و بشقاب ها

171 حک شده بود

172 لیوان ها و بشقاب ها را از خانه بیرون بردم

173 کنار گندم ها دفن کردم

174 زود به خانه آمدم

175 تو در آستانه در ایستاده بودی

176 تو در محاصره ی لیوان ها و بشقاب ها مانده بودی

177 گیسوان تو سفید

178 اما لبان تو هنوز جوان بود.

179 هر دارو که علاج بود

180 در خانه داشتم

181 اما تنم در باد

182 به تماشای غزلهای آخر می رفت

183 امروز را بی تو خفتم

184 فردا که خاک را به باد بسپارند

185 تو را

186 یافته ام

187 مگر تو نسیم ابر بودی

188 که تو را در باران گم کردم ؟

189 تمام دست تو روز است

190 و چهره‌ات گرما

191 نه سکوت دعوت می‌کند

192 و نه دیر است

193 دیگر باید حضور داشت

194 در روز

195 در خبر

196 در رگ

197 و در مرگ…

198 از عشق

199 اگر به زبان آمدیم فصلی را باید

200 برای خود صدا کنیم

201 تصنیف‌ها را بخوانیم

202 که دیگر زخم‌هامان بوی بهار گرفت.

203 بمان:

204 که برگ خانه‌ام را به خواب داده‌ای

205 فندق بهارم را به باد

206 و رنگ چشمانم را به آب.

207 تفنگی که اکنون تفنگ نیست،

208 و گلوله‌یی که در قصه‌ها

209 عتیقه شده است

210 روبروی کبوتران

211 تشنگی پرندگان را دارد.

212 “احمدرضا احمدی”

213 از حدس و گمان‌های تو ویران نمی‌شوم

214 مرا نام تو کفایت می‌کند

215 تا در سرما و بوران

216 زمان و هفته را نفی کنم

217 مرا

218 که می‌دانی

219 نه قایق است، نه پارو

220 بر تو خجسته باشد

221 گیلاس‌هایی را

222 که بر گیسوان آویخته‌ای

223 تو صبر داری

224 تا خواب من پایان پذیرد

225 تا به دیدار من آیی

226 این تازه نیست

227 قدیمی است

228 دو نفر

229 همه نیستند

230 همیشه نیستند

231 خویش اند

232 و حس و حدسشان برای حادثه نزدیک

233 حدس دور دارند

234 برادر نیستند

235 که من بودم

236 تو نبودی

237 یا نمی دانم

238 شاید جوان بودم

239 شما جوان بودید

240 تو پیر بودی

241 کبوتران را دانه ندادم

242 یک تکه آسمان را خوب حفظ کردیم

243 که وقتی تو نبودی

244 بتوانیم از حفظ بخوانیم

245 این برای آن روزها کافی بود

246 دوستت دارم …

247 باید در چشمان نگریست،

248 یا در گوش‌ها گفت؟

249 جنبش انگشتانت که به روی هم انباشته شده بود

250 و مروارید چشمانت

251 دلیل بود؟

252 در عصر یک پاییز

253 در اتوبوس بودیم

254 دورمان دیوار شیشه‌ای سبز …

255 سبزی شیشه‌ها، زرد پاییز را

256 سبز خرم کرده بود.

257 از سبزی برگ‌ها بهار به اتوبوس نشست.

258 بیرون خزان در کار بود.

259 نمی‌دانستم در بهار درون باید گفت؟

260 یا در خزان برون؟

261 من و بهار پیاده شدیم

262 بهار در خیابان محو شد

263 پاییز در کنارم راه می‌آمد.

264 “احمدرضا احمدی”

265 از مجموعه: “روزنامه‌ی شیشه‌ای”

266 کتاب: می گویند بیرون از این اتاق برف می بارد (گزینه اشعار)

267 / نشر نیماژ / چاپ اول زمستان 92

268 چه سرگردان است این عشق

269 که باید نشانی اش را

270 از کوچه های بن بست گرفت

271 چه حدیثی است عشق

272 که نمی پوسد و افسرده نیست

273 حتی آن هنگام

274 که

275 از آسمان به خانه آوار

276 شود

277 ﺑﻮﺳﻪﻫﺎ

278 ﺁﻭﺍﺭﻩﺗﺮﯾﻦ ﻣﺨﻠﻮﻗﺎﺕ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﻧﺪ

279 ﺑﺮ ﺑﺎﺩ

280 ﺑﺮ ﺩﺭ

281 ﺑﺮ ﺧﻮﺩ

282 ﺑﺮ ﺣﺴﺮﺕ

283 ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﻟﺐ

284 ﻛﺴﻲ ﺑﺎﻭﺭ ﻧﻤﻲﻛﻨﺪ

285 ﻟﺒﺨﻨﺪﺵ ﻣﻲﺗﻮﺍﻧﺴﺖ

286 ﭘﻠﯽ ﺑﺎﺷﺪ

287 ﻛﻪ ﺟﻤﻌﻪ ﺭﺍ

288 ﺑﻪ ﻫﻤﻪﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﻫﻔﺘﻪ

289 ﭘﻴﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﺪ …

290 “ﺍﺣﻤﺪﺭﺿﺎ ﺍﺣﻤﺪﯼ”

291 شهری فریاد می‌زند:

292 آری

293 کبوتری تنها

294 به کنار برج کهنه می‌رسد

295 می‌گوید:

296 نه.

297 بهار، از تنهایی، زبانی دیگر دارد

298 گل ساعت

299 مرگ روزها و اطلسی ها را

300 می‌گوید

301 این آواز را چگونه به شهر رسانیم؟

302 که آواز

303 در پشت دروازه‌های گمان

304 خواهد مرد

305 تو با خواب به شهر درآ

306 تا آواز در چشمانت مخفی باشد.

307 ما که از دیروز گرم اتاق‌های استوایی آمده‌ایم

308 قرارمان

309 در آوازهای صبح است.

310 فرصتی بخواهید

311 تا گیسوان خود را در آفتاب کنار رودخانه

312 شانه بزنید

313 فرصتی بخواهید

314 که مخفی ترین نام خود را

315 که خون شما را صورتی می کند

316 از

317 رود بزرگ بپرسید

318 به نام آن اسب

319 به نام آن بیابان

320 شما فرصت دارید

321 تا چیدن گندم ها

322 تا زرد شدن کامل گندم ها

323 عاشق شوید

324 فقط روزهای کودکی رابرای یکدیگر

325 نگویید

326 گندم ها زرد شدند

327 گندم ها چیده شدند

328 نان گرم آماده است

329 ولی

330 شما کنار

331 بوته های زرد ذرت باشید

332 آب را در کوزه بریزید

333 کوزه را کنار تنها بوته ی گل سرخ

334 بگذارید

335 ما

336 شما را هنوز به خاطر آن گل سرخ

337 دوست داریم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر