-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ز ظلمت ِ رمیده خبر میدهد سحر
2 شب رفت و با سپیده خبر میدهد سحر
3 در چاه ِ بیم، امید به ماه ِ ندیده داشت
4 و اینک ز مهر ِ دیده خبر میدهد سحر
5 از اختر ِ شبان، رمهٔ شب رمید و رفت
6 وز رفته و رمیده خبر میدهد سحر
7 زنگار خورد جوشن ِ شب را، به نوشخند
8 از تیغ ِ آبدیده خبر میدهد سحر
9 باز از حریق ِ بیشهٔ خاکسرین فلق
10 آتش به جان خریده خبر میدهد سحر
11 از غمز و ناز انجم و از رمز و راز ِ شب
12 بس دیده و شنیده خبر میدهد سحر
13 نطغ ِ شَبَق مرصع و خنجر زُمُرّداب
14 با حنجر ِ بریده خبر میدهد سحر
15 بس شد شهید ِ پردهٔ شبها، شهابها
16 و آن پردههای دریده خبر میدهد سحر
17 آه، آن پریده رنگ که بود و چه شد، کز او
18 رنگش ز ِ رخ پریده خبر میدهد سحر؟
19 چاووشخوان ِ قافلهٔ روشنان، امید!
20 از ظلمت ِ رمیده خبر میدهد سحر