-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب را به صحبتی
2 من
3 در سطح كوچكی
4 خلوت كردم
5 سطحی عزیز و پهناور را
6 وقتی
7 به صحبت تو نشستم
8 لحن تو تخت آسایش شد
9 صبح دهان تو
10 این حجره ی فراغت من
11 انسان سالیا را تا كوچه های تاول برد
12 دیدم صدای تو
13 ظهر همه صداهاست
14 انسان رفته ی رؤیا را
15 چندانكه سالیا
16 از كوچه های تاول باز آورد
17 گفتم صدای آدمی
18 ظهر همه صداهاست
19 و ظهر زحمت
20 زوبین ظهر
21 از طول دره ها
22 گلوی بادها
23 گریخت
24 در كوچه های افسانه
25 اینك
26 پلكی به خواب می رود
27 پایی برهنه ، تاول را
28 سرشار عطر
29 می كشند
30 طفلی كه پرورش بود
31 آنجا در آن عزیز پهناور
32 طفلی كه ناگهانی بود
33 از اسكناس عیدی كشتی
34 می سازد
35 كه بارش از اعداد است
36 از سطح كوچك تو
37 از اندكی كه مردمك توست
38 از تنگه های دور
39 می آیم
40 از بادبان های بی باد
41 كز پلك تو
42 ترحم بند را
43 فریاد كرده اند
44 من از مسافت رنگ
45 من از بلاغت نور
46 می آیم
47 ……….
48 و شكل راه رفتن تو
49 معنای مثنوی است
50 در حالت عمیق عزیمت
51 كه منظره ی راه
52 بازوی صحرایی مرا به تكان می آرد
53 در حالت عمیق عزیمت شتاب های موازی
54 در گردی مچ تو به هم می رسند و
55 باد
56 صفات باد
57 شكل عزیز زانو را
58 كه قدرت و اطاعت را با هم دارد
59 تصویر می كند
60 تا قیصر از كف پای تو
61 قوس بلند طاق نصرت را
62 برگیرد
63 در حالت عمیق عزیمت كه سمت نیمرخ تو برابر نگهم ماند
64 پرواز طوطیان
65 جغرافیای صورت من را در هم ریخت
66 و آسمان
67 كه بایر از درخشش های آبی می شد
68 ناگاه
69 نام تو از تمام جهت ها
70 می آمد
71 وقتی كه باز می آیی
72 نام تو را
73 تمام جهت ها
74 رسم می كنند
75 و در گذار دامن تو دانه های شن
76 بر ریشه های پیدا
77 پیراهن عبور شعاع
78 می پوشد
79 پیشانی تو وسعت شیشه است
80 وقتی كه باز می آیی
81 و هر درخت ، بوسه است
82 وقتی كه مفصل تو ملاقاتی است
83 بین صفات باد و تكبیر توفان
84 و در هوای دهكده پیشانی تو وسعت اطراف هجر را
85 محدود می كند
86 تو باز می آیی با موجی از خلیج احمر
87 و گامی از عصای موسی
88 و شكل راه رفتن تو
89 معنای مثنوی است
90 و روح مولوی است اینك
91 كز ساق تو حكایت نی را
92 بر می دارد
93 (اشعار یدالله رؤیایی)
94 در كوچه های شن بی دیوار
95 با نام كوچه های بسیار
96 بسیار می دویدم
97 فریادم از تأنی تا می شد
98 در تای مهربان دفتر ها
99 و راهم از عروسك های نور
100 جشن درختكاری بود
101 كز شعله های گردن هاشان
102 از گردن های شعله ای
103 دست و پرنده جاری بود
104 همواره بود راهم اما من
105 همواره شیب می جستم
106 با ما پرنده های پر از پژواك
107 با ما پرنده های پریدن در خاك
108 مثل كبوتر شخم
109 وقت عبور بركت از خاك
110 وقتی كه گام گل میعان می گیرد
111 اینك كه دست های ما را به روی فریاد
112 بسته اند
113 در لحظه ی میان گودال
114 بسایر مانده ایم و صدایی
115 حتی صدای پر
116 دیگر
117 نمی كنیم
118 از ترس بودم
119 از شرم بودم
120 از سایه ی كنار تو بودم
121 دست من از سكوت پهلوهایت بود
122 و آن مایع تپنده ی محبوس
123 از پله های مردانه بالا می رفت
124 وقتی كه در فضای عظیم ترس
125 در لثه ی كبود تو دندان های دیوانه ام را
126 كشف كردم
127 چون برج كاه سوختم
128 و لثه ی تو احتضاری حیوانی داشت
129 ماه برهنه حاشیه ی شن گریست
130 و مایع حیات ، مرا برد
131 از ترس بودم
132 از شرم بودم
133 از فرصت تمام شدن
134 از حیف ، از نفس بودم
135 وقتی كه پر
136 در ناف نور گذر می كرد
137 گفتی تمام منظره هایت را
138 پرت كن
139 اما من
140 باغی در آستان زمستان بودم
141 ………
142 زیرا خلاصه ی تن تو در انگشت های كپسولی است
143 كه من خلاصه می شوم
144 وقت جنون پوستی ارتباط
145 هربار
146 كه این كلید بار گشودن دارد
147 و در كنار این عصب مستعار
148 صد شیرخواره رشد طبیعی شان را
149 با یاد زانوان و از یاد می برند
150 در زانوی تو
151 چهره ی یك شیرخواره تا ابد
152 بی رشد مانده است
153 وقت جنون پوستی ارتباط
154 باغ مثلث تو
155 منظومه ی سیاه كلاغان را
156 از قله ی سپیدار
157 پر می دهد
158 منظومه ی سیاه تو
159 پرواز هوشیار كلاغان است
160 وقتی خلاصه می شوم