سكوت دسته از یدالله رؤیایی اشعار پراکنده 49

یدالله رؤیایی

آثار یدالله رؤیایی

یدالله رؤیایی

سكوت دسته گلي بود

1 سكوت دسته گلي بود

2 ميان حنجره ي من

3 ترانه ي ساحل ،

4 نسيم بوسه ي من بود و پلك باز تو بود .

5 بر آبها پرنده ي باد،

6 ميان لانه ي صدها صدا پريشان بود.

7 بر آبها،

8 پرنده، بي طاقت بود .

9 صداي تندر خيس ،

10 و نور، نورتر آذرخش،

11 در آب، آينه اي ساخت

12 كه قاب روشني از شعله هاي دريا داشت.

13 نسيم بوسه و

14 پلك تو و

15 پرنده ي باد،

16 شدند آتش و دود

17 ميان حنجره ي من،

18 سكوت دسته گلي بود.

19 (اشعار یدالله رؤیایی)

20 بيست و چهار منزل روشن،

21 اندام نور را،

22 در خون زرد لحظه، گذر دادهاند.

23 روز آمده است !

24 انگار هوش آدميان

25 در جسم سرد آب نشسته است.

26 آنك كرانه !

27 اسبي سپيد ميگذرد…

28 (اشعار یدالله رؤیایی)

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر