پیش چشمم از یدالله رؤیایی اشعار پراکنده 40

یدالله رؤیایی

آثار یدالله رؤیایی

یدالله رؤیایی

پیش چشمم طرح دنیای بزرگ

1 پیش چشمم طرح دنیای بزرگ

2 در رگم آهنگ جوشان گریز

3 در سرم شوق تماشا همچو موج

4 با درنگم صخره آسا در ستیز

5 رفتم و با جاده ها آمیختم

6 چشم ها را شوكت صد چشم بود

7 راه از زیر ركابم می گریخت

8 دشت با پرواز من پر می گشود

9 بوته تنها غبار تن بریخت

10 سنگ ره خندید در نقش غبار

11 جاده گردآلود بود و می شكفت

12 در گل كوهی شكوه انتظار

13 ریخت در كهسار از مرغان مست

14 آبشار خامش پروازها

15 با كبود رود زاریهای آب

16 رفت تا اعماق گنگ رازها

17 نغمه گنگ گریز آبها

18 بر ستیغ سنگ از هم می گسیخت

19 روی یال موجها گلهای كف

20 می نشست و رقص رقصان می گریخت

21 در نشیب دره پرچم های خار

22 بست در گهواره باد اهتزاز

23 در نگاهم باغ های خاطره

24 با علف های عبث رویید باز

25 باغ ها ای با طكوفه های بطلان سبز

26 باغها ای عبث سرشار

27 لحظه ای در من درنگ آرید

28 تاشكوه مسیت نیسان بارتان در روح من دامن گشاید

29 لذت رنگینتان را با گریز رنجهای رفته پیوند است

30 ای مرا با لمحه تان تا بی نهایت سیر

31 بر شما تا دوردست رفته هایم پویه ام برق براق

32 در نگاهم لحظه ای اطراق

33 ای تجلای همه بیهودگی ها نقطه پایان ای بطلان

34 من كه در پوچی كمال آورده ام

35 كاش سرمستی ابهام بس استنباط را

36 قطره قطره می چلاندم زیر پاتان

37 باغ ها ! ای خاطره ها پوچ ها

38 باز در من خوش جوشان گریز

39 باز درمن سیل مست التهاب

40 رفتم و در سنگلاخ كوه ها

41 پر زدم درتیغههای آفتاب

42 در گذار ابر گلبن های سرخ

43 با طلایی لكه ها گرم درود

44 خارهای خشك هجران سوخته

45 در شنای عطر ها مست سرود

46 كاروان قاطران بردبار

47 لای لای زنگ ها را می شكفت

48 لاله تبدار از شوق وصال

49 در خود از رویای چیدن می شكفت

50 لاوش اقیانوس رام رنگها

51 در شب سبز علف ها خواب بود

52 بین سیم ها و تن گلسنگ ها

53 ماجرای بوسه های ناب بود

54 آسمان دریاچه های آبنوس

55 ساخته تا آنسوی بی مرزها

56 در خیال من نهایت رنگ باخت

57 گم شدم در آبی بی انتها

58 چه سبكبالی نوشین

59 چه فراموشی رنگین

60 من میان بی مكانها بی زمان گشتم

61 ای نسیم پیكرم در بوی خالی ها جاویدان شناور

62 ای وزش های سبك ای پچ پچ تاریك نجوای خداها

63 در شما پرواز دارم اینك این من این من ره یافته در قلعه جادو

64 كاش آنسو های من را معبری بود

65 تاهنوز آنسوتر از معراج می رفتم

66 من كه سرگردان عطر ناپدیدیهای دور

67 در مسیرم با جهت ها قصه ششگانه درهم ریختم

68 در شراب تلخ آبی های بی ته لول لول

69 خوشه چیدم از طلایی های نیزاران نور

70 روی بال لحظه ها تا دوردست

71 پرفشاندم موجدار و دورخیز

72 باز در من طرح دنیای بزرگ

73 باز در من خون جوشان گریز

74 روح من را مست رویا می ربود

75 لای لای مهربان زنگ ها

76 می شدم تكرار و در من می گریخت

77 لكه ها و نقش ها و رنگ ها

78 بر سكون آفتاب سنگ ها

79 گله های باد از هم می رمند

80 سایه ها سر برده در گلبوته ها

81 عطر گرم برگ ها را می مكند

82 رفتم و قوی تنم با من گریخت

83 زیر پایم خسته فرسخ ها شدند

84 بسكه ره باریكه های مارپیچ

85 سر به هم بردند و از هم واشدند

86 روی دامان اوزاكو ی بلند

87 تپه ها چون فیل های خفته بود

88 قله سرسبز اوجا ابر را

89 در اشارت های پیغام و درود

90 موج می زد اوز چو اقیانوس رنگ

91 در نشیب دره خاموش نور

92 وز دهان دره می افشاند مست

93 خنده های سبز تا افلاك دور

94 تن لمیده چون عروس نیم لخت

95 روی بازوی نوازشبار كوه

96 سینه سرشار از نفس های سبك

97 دل تپش بار از تپش های شكوه

98 صبحگاهان بر علف ها می فشاند

99 آسمان مینای بی زنگار را

100 آفتاب آهسته از هم می گشود

101 گیسوی شب باف گندم زار را

102 شب درختان قبرهای بی تكان

103 دره ها چون معبد متروك مات

104 تپه ها محراب های ریخته

105 بی نیایش مانده حیران حیات

106 سایه آوازخوان برگ ها

107 می ربودم جسم و رویا می شدم

108 در جوانه ها طنین نبض من

109 می زد و با شاخه نجوا می شدم

110 هان ؟ كجا هستی ؟

111 شهری لول خیابان گرد

112 ای بریده دل ز شوق میز و میخانه

113 سینه خالی كرده از غوغا

114 چشم بسیته از غبار و دود و حركت ها

115 ای پیاده روی شب های عبوس شهر

116 راه بر بیراهه جسته

117 خلوت ما را به خویش آلوده

118 جمع ما را در خلود خویشمان بگذار

119 ز آنكه با زهر نفسهای پلید شهریان

120 جان ما نازك تنان می پژمرد

121 هان ؟

122 كیست در من می كند نجوا

123 طعن یا هذیان ؟

124 هان ؟

125 می گشایم چشم و زیر پلك من

126 مرز دور خواب ویران می شود

127 چون كه تعبیری نمی بینم ز خواب

128 اشتیاقم دست افشان می شود

129 دست ها بر گوش می گیرم ز شوق

130 تا دگر در من نروید آن صدا

131 چشم می بندم كه نشناسم ولیك

132 باز از عمق درونم این ندا

133 های شهری

134 شهری لول خیابان گرد

135 ای پیاده روی شب های عبوس شهر

136 جمع ما را در خلود خویشمان بگذار

137 پیش چشمم جاده ها تكرار شد

138 بازگشتم در سپیده غرق نور

139 در دلم آرام شد طغیان میل

140 در تنم توفید غرقاب غرور

141 چون تكان دستمال از روی دست

142 هر پرنده از سر شاخی پرید

143 رشته های گوسفند از شیب كوه

144 همچو اشك از گونه جاری شد چكید

145 گام ها بر سنگ ها افسانه گوی

146 كوله ام بر پشت و ره در پیش بود

147 جاده خالی بدرقه ی من رود سبز

148 در نگاه كوهها درد و درود

149 در اشاره ها نگاهم آشنا

150 رنگ جستجو گرفت و غوطه خورد

151 چون پرنده از دلم تپش گریخت

152 نقش قوه هام به دوردست برد

153 در دیار دور سایهای غریب

154 بر قفای رفته دوخته نگاه

155 حیرتش چو هول گله ها بهدشت

156 مات همچو چشم سنگ ها به راه

157 رود سبز چشم ها و پلك ها

158 بی تكان و بی طنین و بی گذار

159 زرد روی و شعله مرده بی فروغ

160 می كشد چراغ چهره احتظار

161 جاده ها برهنه تشنه عبور

162 خالی از سوارو خالی از غبار

163 شاخه های لاغر تهی ز برگ

164 باغ های مرده را غم بهار

165 یادها اسیر و گام ها اسیر

166 كوچه ها غمین و فصل ها غمین

167 عقده سكون و حسرت سفر

168 بر جبین پیر صخره داد چین

169 در نگاه ابر پاره شوق باد

170 می طپد به یاد خطه های دور

171 آفتاب خسته را غم غروب

172 می دهد ز روی بام ها عبور

173 طاقه های آبنوس گل نشان

174 ساخته حباب ها بر آبها

175 وز درخت پر شكوفه سپهر

176 می پرد كبوتر شهاب ها

177 سرنوشت من جدا ز من برد

178 ره ز كهكشان به كهكشان دور

179 از ستاره تا ستاره ای دگر

180 پر زند میان باغ های نور

181 عقل خسته از تلاش ودر گریز

182 می برد حدیث خود به زیر خاك

183 دیگرم زمین نه جای زیستن

184 دیده بی فروغ ماند و دل مغاك

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر