-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سر کوه بلند آمد سحر باد
2 ز توفانی که میآمد خبر داد
3 درخت و سبزه لرزیدند و لاله
4 به خاک افتاد و مرغ از چهچهه افتاد
5 سر کوه بلند ابر است و باران
6 زمین غرق گل و سبزهٔ بهاران
7 گل و سبزهٔ بهاران خاک و خشت است
8 برای آن که دور افتد ز یاران
9 سر کوه بلند آهوی خسته
10 شکسته دست و پا، غمگین نشسته
11 شکست دست و پا درد است، اما
12 نه چون درد دلش کز غم شکسته
13 سر کوه بلند افتان و خیزان
14 چکان خونش از دهان زخم و ریزان
15 نمیگوید پلنگ پیر مغرور
16 که پیروزید از ره، یا گریزان
17 سر کوه بلند آمد عقابی
18 نه هیچش نالهای، نه پیچ و تابی
19 نشست و سر به سنگی هشت و جان داد
20 غروبی بود و غمگین آفتابی
21 سر کوه بلند از ابر و مهتاب
22 گیاه و گل گهی بیدار و گه خواب
23 اگر خوابند اگر بیدار، گویند
24 که هستی سایهٔ ابر است، دریاب
25 سر کوه بلند آمد حبیبم
26 بهاران بود و دنیا سبز و خرم
27 در آن لحظه که بوسیدم لبش را
28 نسیم و لاله رقصیدند با هم