-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در سایهی هر کلاهی
2 کبوتر جادوگری است
3 و زیر بغ بغوی هر کبوتر آرام
4 رودخانهیی
5 سربازان فراری را به جبههی جنگ میبرد.
6 سربازان ترانهی میهنی میخوانند
7 شلیک میکنند
8 میمیرند.
9 زندهباشی کبوتر آرام ما
10 زنده باشی
11 همهمان را
12 زنده زنده
13 تحویل پاسگاه پلیس دادهئی.
14 باد می وزید
15 که تو پر کشیدی
16 شاد بودید
17 هم تو
18 هم شکارچی گنگی
19 که از سر اتفاق
20 در سایه ی شاخه ها می گذشت
21 باران صبح
22 نم نم
23 می بارد
24 و تو را به یاد می آورد
25 که نم نم باریدی
26 و ویران کردی
27 خانه کهنه را
28 سر می روم از خویش
29 از گوشه گوشه فرو می ریزم
30 و عطر تو
31 رسوایم می کند
32 ﺍﺯ ﭘﻴﺸﺖ ﻛﻪ ﺑﺮﻣﯽ ﮔﺮﺩﻡ
33 ﺣﺲ ﮔﺎﻭ ﻧﺮﯼ ﺯﺧﻤﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ
34 ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﻣﻴﺪﺍﻥ
35 ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﻣﺮﺗﻊ ﺧﻮﺩ ﻣﯽ ﺩﻭﺩ
36 ﺑﺎ ﻧﻴﺰﻩ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺻﻌﯽ ﺩﺭ ﭘﺸﺘﻢ
37 با خالکوب ستاره ها
38 بر تاریکی دست ها
39 عابران به سوی تو بال می زنند
40 می آیند
41 تا در حیاط خانه تو
42 گل های پژمرده خود را بکارند
43 و تو از راهی می رسی
44 که پریشانی دور می شود…
45 تو اینهمه نزدیک بودی و اینهمه دور به نظر می رسیدی!
46 پس پلک هایمان بودی، و دیده نمی شدی!
47 درهایت را باز کن
48 ما ایستاده ایم
49 خیابان های تو ما را پیش می برد
50 ما می آئیم
51 تا جای واژه نارنج نارنج
52 و جای هوا هوا بنشانیم
53 و در شعری زنده شناور باشیم…
54 تو نخستین حرفی
55 که نخستین برگ های بهاری به زبان می آرند
56 نخستین نانی
57 که پس از جنگی شوم
58 از تنور دهکده ای خارج می شود
59 نخستین نامی
60 که بر بچه زندگی می گذاریم…
61 در هایت را باز کن
62 ما می آئیم
63 با عکس جوانی تو
64 در جیب پاره مان
65 و هر چه که نزدیک تر می شویم
66 تو جوان تر و زیباتر می شوی
67 درهایت را باز کن
68 هر چه نشانه است در کف مان
69 خانه توست
70 ای آزادی
71 می خواستم ترانه یی باشم
72 که بچه های دبستانی از بر کنند
73 دریا که می شنود
74 توفان اش را پشت اش پنهان کن
75 و برگ های علف
76 نت های به هم خوردن شان را
77 از روی صدای من بنویسند
78 می خواستم ترانه یی باشم
79 که چشمه زمزمه ام کند
80 آبشار
81 با سنج و دهل بخواند
82 اما ترانه ی غمگینم
83 و دریا ، غروب
84 بچه هایش را جمع می کند که صدایم را نشنوند
85 نت هایم را تمام نکرده
86 چرا
87 رهایم کردی
88 آیا برای گرم کردن بازارشان
89 به آتشتان کشیدند؟
90 حتا باد ایستاده بود و نگاه میکرد که شعله فرو بنشیند
91 حتا شاخهها
92 از سوزاندن خود
93 تن زدند
94 کودکان اول ابتدایی
95 از هفت سالگی به عقب برگشتند
96 تا اعداد و حروفِ دروغ را نخوانند.
97 و به هنگامی که از مراسمتان بازگشتیم
98 دست نوشتههای مجسمهها بر کاغذ
99 بر پایهی شکستهی مرمری میلرزید
100 آنان
101 شرمناکِ سنگ بودنشان
102 سر به بیابانها، رفته بودند
103 تنهایی ها عمیق اند
104 عمیق
105 مثل صورت مردگان
106 حلزون ها چقدر تنهایند
107 به جز آشیانه ی خود همراهی ندارند
108 تنهایی ها عمیق اند، آشیانه ی کوچکم!
109 و تو در خاموشی هایم می درخشی
110 در آتش و روشنی می درخشی
111 و من آن قدر دوستت دارم
112 که فراموش می کنم
113 زندگی
114 با بلعیدن زندگان است تنها که ادامه دارد
115 پس این فرشتگان به چه کاری مشغولند
116 که مثل پرندگان راست راست میچرخند در هوا
117 سر ماه
118 حقوقشان را میگیرند
119 پس این فرشتگان به چه کاری مشغولند
120 که مرگ تو را ندیدند.
121 کاش پر وبالشان در آتش آفتاب تیر بسوزد
122 ما با ذغالشان
123 شعار خیابانی بنویسیم
124 پس این فرشتگان پیر شده
125 جز جاسوسی ما
126 به چه کار بد دیگری مشغولند
127 که فریاد ما به گوش کسی نمیرسد