صبح لال از از یدالله رؤیایی اشعار پراکنده 34

یدالله رؤیایی

آثار یدالله رؤیایی

یدالله رؤیایی

صبح لال از هلهله تابان روز

1 صبح لال از هلهله تابان روز

2 بال زد بشكفت در هذیان برگ

3 هر درخت افشانده اینك زلف سبز

4 زندگی روییده در نیسان مرگ

5 در تن هر ساقه گویی قاصدی ست

6 كز زمین پیغام بذر آورده است

7 ریشه سرشار از سروش شاخه ها

8 خاك را بدرود باران برده است

9 شعر پرداز نسیم از دوردست

10 نغمه می بافد در امواج هوا

11 وز لبان برگ ها پر می دهد

12 گله گله واژه های تازه را

13 واژه هایش كز زبانی دیگر است

14 بر گشوده سوی نامعلوم بال

15 چشم من در جستجوی لانه شان

16 مانده از رفتار سرشار ملال

17 كاش بودم ای تكلم های دور

18 آشنا با لهجه تان آشنا

19 حرف هاتان بر زبانم می نشست

20 می طپیدم با طپش های شما

21 (اشعار یدالله رؤیایی)

22 در پیش چشم تشنه من بر گشود

23 دریا كتاب سبز خیال

24 بیگانه ماند بر سر امواج

25 افسانه زوال

26 آشفته از سكون گران زیر پای من

27 لرزیده صخره در غم شط ها و رودها

28 آزرده از فریب زمین گم شدم ز خویش

29 در من شكفت شوق وصال كبودها

30 ای مژده اطاعت دستان و زانوان

31 ای انتظارهای دراز غریزه ها

32 با زیور رضایت آرایشم دهید

33 ای بركشیده در تن من التهاب ها

34 با كام دختران كف آرامشم دهید

35 ای جام های پر گل و مست جزیره ها

36 آن دورها چه می گذرد

37 در ذهن روشن كف ها ؟

38 كف ها به عشوه می نگرند اما

39 در تیره عمق ها تب رنگین آب را

40 رقصان به روی شانه هر موج

41 در بر كشیده كودك مست حباب را

42 خورشید ریخت بر سر دریا

43 نیش هزار دسته زنبور

44 و آنگاه در فضا

45 پر زد هزار زورق موسیقی

46 افشاند زلف پیكر دریا به روی نور

47 در جشن آب ها

48 شعر سپید كف ها رقصید

49 بی اعتنا به ساحل

50 وز ساحل

51 ای روشنان كف

52 ای جذبه تان چو واژه نازای بخت

53 كش نام درگشود بهشت فریب را

54 كش جلوه جان ز شوق تب آلود می كند

55 لب تشنه می كشاندم از جاده های خشك

56 آواره ام ز چشمه مقصود می كند

57 ای دلربای پیكركان سپید تن

58 من با شما نشسته به رویا

59 سودای خاك زین پس بر من دریغ باد

60 سرشار باد خاطرم از نازهای آب

61 چون ذهن من ز عقده نا باز

62 تن خسته ز التهاب روان ها زمین

63 تنها تر از من مانده ست

64 در من نمی دود نفس كام

65 شط ها و روزها همه بی اعتنا

66 بی رحم ها روانند از پیش چشم من

67 ای جذبه ها سپید تنان كف

68 برف روان اندام بی قرارتان

69 با مژده اطاعت دستانم

70 پیوند آب و آتش دارد

71 یك لحظه با كلید درد من

72 با خط موج ها بگشایید

73 بر آب ها ترانه شب های شاد را

74 لختی برای من بسرایید

75 ای دختران كف

76 معبود دیریاب هوس زاد را

77 پیغام های دور من اما به اشتیاق

78 چون بر فراز روشن دریا گریختند

79 دوشیزگان كف تن عریان خویش را

80 در بازوان تشنه گرداب ریختند

81 ساحل خموش مانده و برروی سایه ام

82 مردی گشاده دست تمنا

83 بر پهنه های دور

84 با او كتاب آبی دریا

85 نقش هزار جذبه رنگین

86 ای مژده اطاعت دستان و زانوان

87 ای دختران كف

88 باد از كران دور

89 از آبها غبار برافشاند

90 جنجال مرغ ها تن دریای رام را

91 در تار و پود مبهوم صدها صدا كشاند

92 (اشعار یدالله رؤیایی)

93 خواب دیدم در بیابانی دراز

94 خاك راه از خون پایم رنگ شد

95 از دو چشمم ریخت زنجیر سیاه

96 حلقه زد بر دستهایم تنگ شد

97 اختری آویخت بر سقف سپهر

98 مار شد پیچید دور گردنم

99 بر زدم فریاد : وای

100 ابری چو كوه

101 غول شد افتاد بر روی تنم

102 خنجری بر چشم خورشیدی نشست

103 قطره خونی به درگاهم چكید

104 كوكبی افتاد بربامم شكست

105 شب پره شد در غبار شب پرید

106 آفتابی سرخ در من سبز شد

107 سبزها در زرد جانم ریخت گرم

108 بانگ كردم وه چه آف…

109 اشكم ز شوق

110 قفل شد بر چفت لب آویخت نرم

111 جستم از خواب : آسمانی تار تار

112 كفتری فانوس بر منقار داشت

113 ماه می نالید و روی گونه هاش

114 جای دندانهای گرگی هار داشت

115 باز دیدم در بیابانی دراز

116 خاك راه از خون پایم رنگ شد

117 از دو چشمم ریخت زنجیر سیاه

118 حلقه زد بر دستهایم تنگ شد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر