دلتنگی از شمس لنگرودی اشعار پراکنده 3

1 دلتنگی

2 خوشه ی انگور سیاه است

3 لگد کوبش کن

4 لگد کوبش کن

5 بگذار سر بسته بماند

6 مستت می کند

7 این اندوه.

8 شمس لنگرودی

9 امشب

10 دریاها سیاه اند

11 باد زمزمه گر

12 سیاه است

13 پرنده و گیلاس ها

14 سیاه اند

15 دل من روشن است

16 تو خواهی آمد.

17 شمس لنگرودی

18 دوستت دارم

19 و پنهان کردن آسمان

20 پشت میله های قفس

21 آسان نیست .

22 آن چه که پنهان می ماند خون است

23 خون است و عسل

24 که به نیش زنبوری

25 آشکار می شود .

26 دوستت دارم

27 و نقشه ایی از بهشت را می بینم

28 دورادور

29 با دو نهر از عسل

30 که کشان کشان

31 خود را به خانه من می رسانند .

32 شمس لنگرودی

33 بی آن که بوی تو را بشنوم

34 ریشه های سیاهم

35 در تاریکی بیدار می شوند

36 فریاد می زنند: بهار، بهار-

37 شاخه های درختم من

38 به آمدنت معتادم.

39 شمس لنگرودی