در پيش چشم از یدالله رؤیایی اشعار پراکنده 51

یدالله رؤیایی

آثار یدالله رؤیایی

یدالله رؤیایی

در پيش چشم تشنه ي من، برگشود

1 در پيش چشم تشنه ي من، برگشود

2 دريا، كتاب سبز خيال

3 بيگانه ماند بر سر امواج

4 افسانه ي زوال ،

5 آشفته از سكون گران، زير پاي من،

6 لرزيده صخره، در غم شطها و رودها

7 آزرده از فريب زمين، گم شدم زخويش؛

8 در من شكفت شوق وصال كبودها :

9 اي مژده ي اطاعت دستان و زانوان !

10 اي انتظارهاي دراز غريزه ها !

11 با زيور رضايت آرايشم دهيد .

12 اي بركشيده در تن من التهاب ها !

13 با كام دختران كف آرامشم دهيد .

14 اي جامهاي پرگل و مست جزيره ها !

15 آن دورها چه مي گذرد،

16 در ذهن روشن كف ها ؟

17 كف ها، به عشوه مينگرند اما ،

18 در تيره عمقها، تب رنگين آب را

19 رقصان به روي شانه ي هر موج ،

20 در بركشيده كودك مست حباب را .

21 خورشيد، ريخت بر سر دريا

22 نيش هزار دستهي زنبور .

23 و آنگاه در فضا ،

24 پر زد هزار زورق موسيقي

25 افشاند زلف، پيكر دريا به روي نور .

26 در جشن آبها،

27 شعر سفيد كفها رقصيد ،

28 بياعتنا به ساحل .

29 وز ساحل :

30 اي روشنان كف !

31 اي جذبه تان چو واژه ي نازاي بخت،

32 كش نام، در گشوده بهشت فريب را

33 كش جلوه، جان ز شوق تب آلود ميكند ؛

34 لب تشنه ميكشاندم از جاده هاي خشك

35 آوارهام ز چشمه ي مقصود ميكند؛

36 اي دلرباي پيكركان سپيدتن !

37 من، با شما نشسته به رويا،

38 سوداي خاك زين پس، بر من دريغ باد !

39 سرشار باد خاطرم از نازهاي آب

40 ( چون ذهن من ز عقده ي ناباز )

41 تن خسته ز التهاب روانها، زمين –

42 تنهاتر از من ماندهست

43 در من نميدود نفس كام :

44 شطها و روزها، همه بي اعتنا ،

45 بي رحمها روانند از پيش چشم من

46 ……..

47 اي جذبه ها ! سپيد تنان كف !

48 برف روان اندام بيقرارتان ،

49 با مژده ي اطاعت دستانم ،

50 پيوند آب و آتش دارد .

51 يك لحظه با كليد درد من ،

52 با خط موجها، بگشاييد –

53 بر آبها ترانه ي شبهاي شاد را .

54 لختي براي من بسراييد

55 اي دختران كف !

56 معبود ديرياب هوسزاد را .

57 پيغامهاي دور من اما به اشتياق ،

58 چون بر فراز روشن دريا گريختند ،

59 دوشيزگان كف ، تن عريان خويش را ،

60 در بازوان تشنه ي گرداب ريختند …

61 ساحل خموش مانده و بر روي سايه ام ،

62 مردي گشاده دست تمنا ،

63 بر پهنه هاي دور ،

64 با او كتاب آبي دريا ،

65 نقش هزار جذبه ي رنگين :

66 اي مژده ي اطاعت دستان و زانوان…

67 اي دختران كف !

68 باد از كران دور ،

69 از آبها غبار برافشاند .

70 جنجال مرغها تن درياي رام را

71 در تار و پود مبهم صدها صدا كشاند .

72 (اشعار یدالله رؤیایی)

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر