-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در حاشیه ی مرگ
2 چشمان ستاره های نوسال
3 می رفتند
4 در گوشت ماه
5 خون مثل برج هایی از چرم
6 پرچم شده بود
7 مثل شكل چهار
8 یارن جلوتر همه ترسیده بودند ، ولی با ما
9 از ترس سخن نمی كردند
10 در هرم روان ریگ
11 با عشق به ریگ
12 با حالت دسته های گندم می رفتیم
13 و ساعت همواره
14 فردا و سه دقیقه بود
15 در حاشیه ی مرگ
16 شلاق گونه های خورشید
17 و ماه
18 تنها شده بود
19 شب را به صحبتی
20 من
21 در سطح كوچكی
22 خلوت كردم
23 سطحی عزیز و پهناور را
24 وقتی
25 به صحبت تو نشستم
26 لحن تو تخت آسایش شد
27 صبح دهان تو
28 این حجره ی فراغت من
29 انسان سالیا را تا كوچه های تاول برد
30 دیدم صدای تو
31 ظهر همه صداهاست
32 انسان رفته ی رؤیا را
33 چندانكه سالیا
34 از كوچه های تاول باز آورد
35 گفتم صدای آدمی
36 ظهر همه صداهاست
37 و ظهر زحمت
38 زوبین ظهر
39 از طول دره ها
40 گلوی بادها
41 گریخت
42 در كوچه های افسانه
43 اینك
44 پلكی به خواب می رود
45 پایی برهنه ، تاول را
46 سرشار عطر
47 می كشند
48 طفلی كه پرورش بود
49 آنجا در آن عزیز پهناور
50 طفلی كه ناگهانی بود
51 از اسكناس عیدی كشتی
52 می سازد
53 كه بارش از اعداد است
54 از سطح كوچك تو
55 از اندكی كه مردمك توست
56 از تنگه های دور
57 می آیم
58 از بادبان های بی باد
59 كز پلك تو
60 ترحم بند را
61 فریاد كرده اند
62 من از مسافت رنگ
63 من از بلاغت نور
64 می آیم
65 ……….
66 و شكل راه رفتن تو
67 معنای مثنوی است
68 در حالت عمیق عزیمت
69 كه منظره ی راه
70 بازوی صحرایی مرا به تكان می آرد
71 در حالت عمیق عزیمت شتاب های موازی
72 در گردی مچ تو به هم می رسند و
73 باد
74 صفات باد
75 شكل عزیز زانو را
76 كه قدرت و اطاعت را با هم دارد
77 تصویر می كند
78 تا قیصر از كف پای تو
79 قوس بلند طاق نصرت را
80 برگیرد
81 در حالت عمیق عزیمت كه سمت نیمرخ تو برابر نگهم ماند
82 پرواز طوطیان
83 جغرافیای صورت من را در هم ریخت
84 و آسمان
85 كه بایر از درخشش های آبی می شد
86 ناگاه
87 نام تو از تمام جهت ها
88 می آمد
89 وقتی كه باز می آیی
90 نام تو را
91 تمام جهت ها
92 رسم می كنند
93 و در گذار دامن تو دانه های شن
94 بر ریشه های پیدا
95 پیراهن عبور شعاع
96 می پوشد
97 پیشانی تو وسعت شیشه است
98 وقتی كه باز می آیی
99 و هر درخت ، بوسه است
100 وقتی كه مفصل تو ملاقاتی است
101 بین صفات باد و تكبیر توفان
102 و در هوای دهكده پیشانی تو وسعت اطراف هجر را
103 محدود می كند
104 تو باز می آیی با موجی از خلیج احمر
105 و گامی از عصای موسی
106 و شكل راه رفتن تو
107 معنای مثنوی است
108 و روح مولوی است اینك
109 كز ساق تو حكایت نی را
110 بر می دارد
111 (اشعار یدالله رؤیایی)
112 در كوچه های شن بی دیوار
113 با نام كوچه های بسیار
114 بسیار می دویدم
115 فریادم از تأنی تا می شد
116 در تای مهربان دفتر ها
117 و راهم از عروسك های نور
118 جشن درختكاری بود
119 كز شعله های گردن هاشان
120 از گردن های شعله ای
121 دست و پرنده جاری بود
122 همواره بود راهم اما من
123 همواره شیب می جستم
124 با ما پرنده های پر از پژواك
125 با ما پرنده های پریدن در خاك
126 مثل كبوتر شخم
127 وقت عبور بركت از خاك
128 وقتی كه گام گل میعان می گیرد
129 اینك كه دست های ما را به روی فریاد
130 بسته اند
131 در لحظه ی میان گودال
132 بسایر مانده ایم و صدایی
133 حتی صدای پر
134 دیگر
135 نمی كنیم
136 از ترس بودم
137 از شرم بودم
138 از سایه ی كنار تو بودم
139 دست من از سكوت پهلوهایت بود
140 و آن مایع تپنده ی محبوس
141 از پله های مردانه بالا می رفت
142 وقتی كه در فضای عظیم ترس
143 در لثه ی كبود تو دندان های دیوانه ام را
144 كشف كردم
145 چون برج كاه سوختم
146 و لثه ی تو احتضاری حیوانی داشت
147 ماه برهنه حاشیه ی شن گریست
148 و مایع حیات ، مرا برد
149 از ترس بودم
150 از شرم بودم
151 از فرصت تمام شدن
152 از حیف ، از نفس بودم
153 وقتی كه پر
154 در ناف نور گذر می كرد
155 گفتی تمام منظره هایت را
156 پرت كن
157 اما من
158 باغی در آستان زمستان بودم
159 ………
160 زیرا خلاصه ی تن تو در انگشت های كپسولی است
161 كه من خلاصه می شوم
162 وقت جنون پوستی ارتباط
163 هربار
164 كه این كلید بار گشودن دارد
165 و در كنار این عصب مستعار
166 صد شیرخواره رشد طبیعی شان را
167 با یاد زانوان و از یاد می برند
168 در زانوی تو
169 چهره ی یك شیرخواره تا ابد
170 بی رشد مانده است
171 وقت جنون پوستی ارتباط
172 باغ مثلث تو
173 منظومه ی سیاه كلاغان را
174 از قله ی سپیدار
175 پر می دهد
176 منظومه ی سیاه تو
177 پرواز هوشیار كلاغان است
178 وقتی خلاصه می شوم