… از احمدرضا احمدی اشعار پراکنده 48

احمدرضا احمدی

آثار احمدرضا احمدی

احمدرضا احمدی

1

2 به دنبال لبخند ناب تو هستم

3 چنین عمرم را می گذرانم.

4 مرا نه شکوِه است نه گلایه

5 قلبم اگر یاری کند

6 برگ های زرد پاییزی را شماره می کنم

7 که دارند از پاییز جدا می شوند و

8 به زمستان متصل می شوند

9 برای زیستن هنوز بهانه دارم

10

11 من هنوز می توانم به قلبم که فرسوده است

12 فرمان بدهم که تو را دوست داشته باشد

13 به قلبم فرمان می دهم

14 میوه های زمستانی را برای تابستان ذخیره کند

15 تا تو در تابستان از راه برسی

16 سبدهای میوه را که وصیتنامه من است

17 از زمین بی برکت و فرسوده برداری

18 از قلب بیمارم می خواهم

19 تا آمدن تو بتپد.

20 “احمدرضا احمدی”

21 از کتاب: ساعت 10 صبح بود / نشر چشمه

22 من تمام پله‌ها را آبی رفتم

23 آسمان خانه‌ی ما

24 آسمان خانه‌ی همسایه نبود

25 من تمام پله‌ها را که به عمق گندم می‌رفت

26 گرسنه رفتم

27 من به دنبال سفیدی اسب

28 در تمام گندمزار فقط یک جاده را می‌دیدم

29 که پدرم با موهای سفید از آن می‌گذشت.

30 من تمام گندمزارها را تنها آمده بودم

31 پدرم را دیده بودم

32 گندم را دیده بودم

33 و هنوز نمی‌توانستم بگویم: اسب من

34 من فقط سفیدی اسب را گریستم

35 اسب مرا درو کردند

36 شتاب مکن

37 که ابر بر خانه ات ببارد

38 و عشق

39 در تکه ای نان گم شود

40 هرگز نتوان

41 آدمی را به خانه آورد

42 آدمی در سقوط کلمات

43 سقوط

44 می کند

45 و هنگام که از زمین برخیزد

46 کلمات نارس را

47 به عابران تعارف می کند

48 آدمی را توانایی

49 عشق نیست

50 در عشق می شکند و می میرد

51 حقیقت دارد

52 تو را دوست دارم

53 در این باران

54 می خواستم تو

55 در انتهای خیابان نشسته باشی

56 من عبور کنم

57 سلام کنم

58 لبخند تو را در باران می خواستم

59 می خواهم

60 تمام لغاتی را که می دانم برای تو

61 به دریا بریزم

62 دوباره متولد شوم

63 دنیا را ببینم

64 رنگ کاج را ندانم

65 نامم را فراموش کنم

66 دوباره در آینه نگاه کنم

67 ندانم پیراهن دارم

68 کلمات دیروز را

69 امروز نگویم

70 خانه را برای تو آماده کنم

71 برای تو یک چمدان بخرم

72 تو معنی سفر را از من بپرسی

73 لغات تازه را از دریا صید کنم

74 لغات را شستشو دهم

75 آنقدر بمیرم

76 تا زنده شوم.

77 “احمدرضا احمدی “

78 از مجموعه: “قافیه در باد گم می شود”

79 کتاب: می گویند بیرون از این اتاق برف می بارد (گزینه اشعار)

80 زیباترین قول تو این است

81 که هرگز باز نخواهی آمد.

82 زاده‌ی قول تو هستم

83 در غبار

84 پس می‌دانم

85 که رنج در خانه است

86 در انتهای پله‌ها خانه دارد

87 تنها انزوای من است

88 که در باران مرا شکر می‌کند

89 که تا صبح فردا

90 زنده هستم

91 چرا

92 تمام هفته را با پاروی شکسته

93 در خانه ماندم

94 خانه کوچک بود

95 در خلوتی خانه

96 از میان همه‌ی عادت‌ها

97 و سوگندها

98 فقط ترا صدا کردم.

99 زیباترین قول تو این است

100 که هرگز باز نخواهی آمد

101 حاشا و ابدا

102 که مرا دلگیری

103 از آسمان نیست

104 این سرشت ابر است که ببارد

105 اگر نبارد

106 مرا راستی ادامه ی عمر چگونه است

107 ابر نمی بارد

108 عمر ادامه دارد

109 و مرا غزلی به یاد مانده است

110 که برای تو بخوانم

111 ایستاده بودم که بهار شد

112 و غزل را بیاد آوردم

113 خواندم

114 تو مرده بودی

115 حاشا و ابدا

116 که نه تو را بیاد دارم

117 غزل را بیاد دارم

118 ابیاتش شباهت به قصیده دارد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر