از سرما هم از احمدرضا احمدی اشعار پراکنده 5

احمدرضا احمدی

آثار احمدرضا احمدی

احمدرضا احمدی

از سرما هم اگر نمی‌مردیم

1 از سرما هم اگر نمی‌مردیم

2 از عشق می‌مردیم

3 این دست‌های تو

4 پاسخ روز را خواهد داد

5 اگر گم شوند

6 همیشه در سایه‌های تابستان می‌مانم

7 بی‌آن‌که نام کوچه‌ی بن‌بست را بدانم

8 در انتهای کوچه یک کوه است

9 و چون قلب از حرکت بازماند

10 و چون شکوفه فولاد شود

11 و میوه نشود

12 من ندانسته

13 در یک صبح‌گاه تابستانی

14 راه‌ام را بر گندم‌زار به‌دوزخ به ‌بهِشت

15 متوقف می‌کنم

16 به خانه‌ی تو می‌آیم

17 موها را تازه شانه کرده‌ای

18 از ایشان ساعت حرکت

19 قطار را پرسیده‌ای

20 هر کس تو را ببیند

21 گمان نمی‌کند

22 که قطار سه‌روز است

23 در برف مانده

24 پس ایست‌گاه‌ها

25 در زمستان گم می‌شود

26 و هر کس ندانسته

27 مرگ را صدا می‌کند

28 پس دیدار کنیم

29 از لادنی که در گل‌دانِ شکسته

30 گُل داد

31 پس با پای پیاده

32 در این سنگلاخ بدویم

33 این اردیبهشت

34 این فروردین

35 حتی سراسر تابستان ما را تسلی نیست

36 پس چگونه

37 در این کوچه‌های بن‌بست

38 سرازیر شدیم

39 دیگر ما مانده‌ایم و تا پایان عمر

40 این پرسش

41 شاخه‌ها در قدم‌های ما

42 چه هستند

43 آغاز خلقت

44 آیا گل جوانه زده بود

45 در چشمان من

46 در گرمای مرداد ماه

47 در آفتاب

48 ساعت‌ها گفتگو کردیم.

49 هنگام روز

50 کجا می روی

51 در خانه بمان

52 غمگینم

53 گیلاس ها بر درختان نشسته اند

54 پرنده از تنهایی

55 پر نمی زند

56 هراس دارد

57 من

58 همواره در روز

59 زخم قلبم را به تو

60 نشان می دهم

61 در خانه بمان

62 آوازها

63 از خانه دور است

64 یک ستاره

65 هنوز در آسمان

66 مانده است

67 شب می شود

68 گلهای سرخ

69 در شب

70 در باغچه دیده نمی شوند

71 در باغچه یادبود تو است

72 کنار این بوته های گل

73 سرخ

74 می خواستی بمیری

75 مردی

76 به تو بانگ زدیم

77 تو را صدا کردیم

78 تو مرده بودی

79 یار من

80 لحظه ای در بهشت

81 دوام آور

82 شب تمام می شود

83 کلید خانه را

84 گم کرده بودیم

85 در کوچه ماندیم

86 در کنار خانه

87 علف ها روییده بود

88 اما چه سود

89 سایه نداشتند

90 زاده شدم

91 که لباس نو بپوشم

92 جمعه ها تعطیل باشد

93 در تابستان

94 آب سرد بنوشم

95 عشق را باور کنم

96 کلمات مرا به ستوه نمی آورد

97 انگشتانم

98 در میان برگهای درختان

99 تسلیم روز می شوم

100 لباسها بر تنم

101 کهنه است

102 من

103 در تابستان آب گرم

104 می نوشم

105 هنوز تشنه ام

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر