آن شب ، زمین از نادر نادرپور اشعار پراکنده 105

نادر نادرپور

آثار نادر نادرپور

نادر نادرپور

آن شب ، زمین سوخته می نوشید

1 آن شب ، زمین سوخته می نوشید

2 آب از گلوی تشنه ی نودانها

3 وز کوچه ها به گوش نمی آمد

4 جز هایهای زاری بارانها

5 بر لوح آسمان مسین می ریخت

6 طرح کلاغ پر زده ای از بام

7 پلک ستاره ها همه بر هم بود

8 چشم سیاه پنجره ها ، آرام

9 من در اتاق کوچک او بودم

10 بر گردنم حمایل بازویش

11 در هر نفس ، مشام مرا می سوخت

12 عطر بهار تازه ی گیسویش

13 آن شب ، دلی گرفته تر از شب داشت

14 چشمش در آرزوی چراغی بود

15 آن شب ، نسیم بی سر و سامان را

16 گویی ز عشق رفته ، سراغی بود

17 بر شیشه های پنجره می لغزید

18 رگبار قطره های گل اندوده

19 بر شیشه های دیده ی او می ریخت

20 باران اشک های غم آلوده

21 می خواند و می گریست به دلتنگی

22 وز آنچه کرده بود ، پشیمان بود

23 از نیش یادها جگرش می سوخت

24 وین درد را نه چاره ، نه درمان بود

25 س امشب دلم گرفته تر از ابر است

26 چشمم در آرزوی چراغی نیست

27 دانم که در چنین شب نافرجام

28 کس را از آنکه رفته ، سراغی نیست

29 در این اتاق کوچک دربسته

30 می افشرم به سینه خیالش را

31 بیهوده در دلی که پشیمان است

32 می پروردم امید وصالش را

33 امشب ، زمین سوخته می نوشد

34 آب از گلوی تشنه ی نودانها

35 وز کوچه ها به گوش نمی اید

36 جز هایهای زاری بارانها

37 (اشعار نادر نادرپور)

38 چه می گویید ؟

39 کجا شهد است این آبی که در هر دانه ی شیرین انگور است ؟

40 کجا شهد است ؟ این اشک

41 اشک باغبان پیر رنجور است

42 که شب ها راه پیموده

43 همه شب تا سحر بیدار بوده

44 تاک ها را آب داده

45 پشت را چون چفته های مو دو تا کرده

46 دل هر دانه را از اشک چشمان نور بخشیده

47 تن هر خوشه را با خون دل شاداب پرورده

48 چه می گویید ؟

49 کجا شهد است این آبی که در هر دانه ی شیرین انگور است ؟

50 کجا شهد است ؟ این خون است

51 خون باغبان پیر رنجور است

52 چنین آسان مگیریدش

53 چنین آسان منوشیدش

54 شما هم ای خریداران شعر من

55 اگر در دانه های نازک لفظم

56 و یاد ر خوشه های روشن شعرم

57 شراب و شهد می بینید ، غیر از اشک و خونم نیست

58 کجا شهد است ؟ این اشک است ، این خون است

59 شرابش از کجا خوانید ؟ این مستی نه آن مستی است

60 شما از خون من مستید

61 از خونی که می نوشید

62 از خون دلم مستید

63 مرا هر لفظ ، فریادی است کز دل می کشم بیرون

64 مرا هر شعر دریایی است

65 دریایی است لبریز از شراب خون

66 کجا شهد است این اشکی که در هر دانه ی لفظ است ؟

67 کجا شهد است این خونی که در هر خوشه ی شعر است ؟

68 چنین آسان میفشارید بر هر دانه ی لبها را و بر خوشه دندان را ؟

69 مرا این کاسه ی خون است

70 مرا این ساغر اشک است

71 چنین آسان مگیریدش

72 چنین آسان منوشیدش

73 (اشعار نادر نادرپور)

74 آن شب ، زمین سوخته می نوشید

75 آب از گلوی تشنه ی نودانها

76 وز کوچه ها به گوش نمی آمد

77 جز هایهای زاری بارانها

78 بر لوح آسمان مسین می ریخت

79 طرح کلاغ پر زده ای از بام

80 پلک ستاره ها همه بر هم بود

81 چشم سیاه پنجره ها ، آرام

82 من در اتاق کوچک او بودم

83 بر گردنم حمایل بازویش

84 در هر نفس ، مشام مرا می سوخت

85 عطر بهار تازه ی گیسویش

86 آن شب ، دلی گرفته تر از شب داشت

87 چشمش در آرزوی چراغی بود

88 آن شب ، نسیم بی سر و سامان را

89 گویی ز عشق رفته ، سراغی بود

90 بر شیشه های پنجره می لغزید

91 رگبار قطره های گل اندوده

92 بر شیشه های دیده ی او می ریخت

93 باران اشک های غم آلوده

94 می خواند و می گریست به دلتنگی

95 وز آنچه کرده بود ، پشیمان بود

96 از نیش یادها جگرش می سوخت

97 وین درد را نه چاره ، نه درمان بود

98 س امشب دلم گرفته تر از ابر است

99 چشمم در آرزوی چراغی نیست

100 دانم که در چنین شب نافرجام

101 کس را از آنکه رفته ، سراغی نیست

102 در این اتاق کوچک دربسته

103 می افشرم به سینه خیالش را

104 بیهوده در دلی که پشیمان است

105 می پروردم امید وصالش را

106 امشب ، زمین سوخته می نوشد

107 آب از گلوی تشنه ی نودانها

108 وز کوچه ها به گوش نمی اید

109 جز هایهای زاری بارانها

110 (اشعار نادر نادرپور)

111 پای به زنجیر بسته زخمی پیرم

112 کاین همه درد مرا امید دوا نیست

113 مرهم زخمم که چون شکاف درخت است

114 جز مس جوشان آفتاب خدا نیست

115 نشتر خونریز خارهای پر از زهر

116 می ترکاند حباب زخم تنم را

117 خاک به خون تشنه از دهانه ی این زخم

118 می مکد آهسته شیره ی بدنم را

119 کرکس پیری که آفتابش خوانند

120 بیضه ی چشم مرا شکسته به منقار

121 پنجه فروبرده ام به سینه ی هر سنگ

122 ناخن تیزم شکسته در تن هر خار

123 مانده به کتفم نشانی از خط زنجیر

124 چون به شن تر ، شیاری از تن ماری

125 تا به زمین پاشد آسمان نمک نور

126 برکشد از رخم شانه هام ، دماری

127 من مگر آن دزد آتشم که سرانجام

128 خشم خدایان مرا به شعله ی خود سوخت

129 بر سر این صخره ی شکسته ی تقدیر

130 چارستونم به چارمیخ بلا دوخت

131 بر دل من آرزوی مرگ ، حرام است

132 گرچه به جز مرگ ، چاره ی دگرم نیست

133 بر سرم ای سرنوشت !‌ کرکس پیری است

134 طعمه ی او غیر پاره ی جگرم نیست

135 موم تنم در آفتاب بسوزان

136 مغز سرم را به کرکسان هوا ده

137 آب دو چشم مرا بر آتش دل ریز

138 خاک وجود مرا به باده فنا ده

139 (اشعار نادر نادرپور)

140 گهواره ی دو چشم سیاه تو

141 آرامگاه کودکی من بود

142 گویی مرا چو در دل شب زادند

143 در من چراغ عشق تو روشن بود

144 چون زلف دایه بر رخ من می ریخت

145 از آن ، نسیم موی تو می آمد

146 برق نگاه من چو بر او می تافت

147 از سوی او به سوی تو می آمد

148 شب ها چو قصه های کهن می گفت

149 در گوش من صدای تو می پیچید

150 چون تار مویی از سر خود می کند

151 گویی که تار موی ترا می چید

152 در بوسه های وحشی شیرنیش

153 طعمی ز بوسه های تو پنهان داشت

154 در گریه های گرم گوارایش

155 اشکی چو آب چشم تو سوزان داشت

156 جفت منی که بسته به من بودی

157 وز من ترا ندیده جدا کردند

158 آنگه چو گریه های مرا دیدند

159 نام ترا دوباره صدا کردند

160 چون غیر او نبود ترا نامی

161 عمری تلاش در پی او کردم

162 بی آنکه هرگزت بتوانم یافت

163 با خواب و با خیال تو خو کردم

164 در هر رخی که رنگ جمالی داشت

165 سیمای آشنای ترا دیدم

166 در هر دلی که چشمه ی عشقی بود

167 تصویر دلربای ترا دیدم

168 اما اگر تو زاده شدی با من

169 پیش من چگونه سفر کردی ؟

170 چون چشم من همیشه ترا می جست

171 از چشم من چگونه حذر کردی ؟

172 امروز ، آفتاب امید من

173 در نیمروز زندگی خویش است

174 حیران به راه رفته فرو مانده

175 اندیشه می کند که چه در پیش است

176 آه ای کسی که دل به تو می بندم

177 ایا تو نیز شاخه ی بی برگی ؟

178 آیا تو ای امید جوان مانده

179 همزاد جاودانه ی من ، مرگی؟

180 چرا ز کوزه ی ماه امشب

181 نمی برون نتراویدست ؟

182 چرا نگاه خدا ، دیگر

183 درین خرابه نکاویدست ؟

184 ستارگان طلایی خشم

185 چرا به باد فنا رفتند ؟

186 پرندگان طلایی بال

187 چرا به کام بلا رفتند ؟

188 چرا درین شب بی فرجام

189 ز هیچ سو نوزد بادی ؟

190 چرا به گوش نیاویزد

191 طنین وحشی فریادی ؟

192 چرا به خاک نریزد نرم

193 غبار سربی بارانی ؟

194 چرا ز خواب نخیزد باز

195 زمین به نعره ی طوفانی ؟

196 زمین و من ، دو تب آلودیم

197 پر از تشنج هذیان ها

198 نهفته در دل ما خاموش

199 لهیب آتش عصیان خا

200 زمین و من ، دو غضبناکیم

201 لب از خروش فروبسته

202 ز گیر و دار عبث ، رنجور

203 ز پیچ و تاب عبث ، خسته

204 تو ای شب ، ای شب بی فریاد

205 تویی که از من و او دوری

206 تو از فشار غضب لالی

207 تو از هجوم حسد کوری

208 تو ای شب ، ای شب بی فریاد

209 تویی که تیره چو کابوسی

210 برو که در تو نمی بینم

211 فروغ شعله ی فانوسی

212 من از تو پیرترم ، ای شب

213 من از تو کورترم ، ای ماه

214 چرا چراغ نمی گیرید

215 مرا به پیچ و خم این راه ؟

216 (اشعار نادر نادرپور)

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر