1 در دل آهم شعله فروز است ببین! در سینه ز داغ تو، چه سوز است ببین!
2 حال دل من، که دیده بودی شب وصل امشب ز فراقت بچه روز است ببین!
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 مرده بودم از غمت، بر سر رسیدی دی مرا؟ من ندیدم گر تو را، شادم که تو دیدی مرا
2 خون خود بخشیدمت، کز رشک وقت کشتنم؛ غیر چون کرد التماس من، نبخشیدی مرا
1 دلم، از بیکسی مینالد و، کس نیست دمسازش؛ چو مرغی کو جدا افتاده باشد از همآوازش!
2 همانا، نامهٔ قتل مرا آورده از کویی که خون میریزد از بال کبوتر وقت پروازش
1 خو به جفا نگار من، کرده و بس نمیکند یار کسی نمیشود، یاری کس نمیکند
2 سنگ جفای باغبان، موسم گل به گلستان تا پر مرغ نشکند، یاد قفس نمیکند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به