- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برگ عیش آماده از فقر و قناعت شد مرا دست خود از هر چه شستم پاک، قسمت شد مرا
2 خود حسابی شد دل آگاه را روز حساب دیده انصاف میزان قیامت شد مرا
3 پیری از دنیای باطل کرد روی من به حق قامت خم گشته محراب عبادت شد مرا
4 هر می تلخی که بردم در جوانی ها به کار وقت پیری مایه اشک ندامت شد مرا
5 دانه ای جز خوردن دل نیست در هنگامه ها حیف از اوقاتی که صرف دام صحبت شد مرا
6 آنچه در ایام پیری کم شد از نور بصر باعث افزونی نور بصیرت شد مرا
7 منت ایزد را که در انجام عمر آمد به دست در جوانی گر ز کف دامان فرصت شد مرا
8 دست هر کس را گرفتم صائب از افتادگان بر چراغ زندگی دست حمایت شد مرا