- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صاحبا! ای ز دیدن رویت یافته چشم اهل بینش نور
2 چندی از دوری تو بینایی کم شد از چشم من، ز چشم تو دور
3 خواستم از تو گر یکی عینک نه طمع بود، بود این منظور
4 کآییم تا همیشه پیش نظر دور افتم گرت ز بزم حضور
5 کردی از عین مردمی نظری که نخواهد شد از نظر مستور
6 عینکی سوی من فرستادی عینکی صاف، صافتر ز بلور
7 حبذا عینکی که نورش کرد عینک مهر و ماه را بینور
8 مرحبا ز آن دو چشمه ی روشن که از او آب خورده نرگس حور
9 جا چو دادم بدیده اش، جوشید چشمه ی نور ازین دو چشمه ی شور
10 بعد از این هر طرف نظاره کنم یکنظر نیستی ز چشمم دور
11 تا بود چشم مهر و مه روشن روز نورانی و شب دیجور
12 دوستت را دو چشم روشن باد دشمنت را دو دیده بادا کور