- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که در بارگاه زیبایی نازنینان تو را نیاز آرند
2 مشت خاکی است در خرابه ی من همچو مشکی که از طراز آرند
3 گفتم: آهن قبا غلامانت کز نفس سنگ در گداز آرند
4 با سترگ استران اصطبلت کز جرس ساز دلنواز آرند
5 توبره ها و جوالهای بزرگ ریسمانهای بس دراز آرند
6 تا شب از پا چو مهر ننشینند بامدادان چو ترکتاز آرند
7 بسوی آن خرابه بخرامند گنجها از زمین فراز آرند
8 یعنی آن خاک ازین خرابه برون بهزاران هزار ناز آرند
9 تا بآن ساحت از پی راحت آب از زمزم حجاز آرند
10 از پی میوه و شکوفه، نهال؛ از درختان سرفراز آرند
11 سرو و گل را نهال بنشانند نرگس و لاله را پیاز آرند
12 قمریان، ناله سنج چون محمود سروها، جلوه چون ایاز آرند
13 برده نیمی و، مانده نیمی چند؛ چاکرانت بهانه ساز آرند
14 دلم آزرده شد ز ناز، ای کاش بیش از ینم ز ناز ناز آرند
15 یا بفرمای، آنچه مانده برند یا بگو، آنچه برده باز آرند