- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ثمر از نخل عیش دَهْرْ غیر از غم نمیبینم به جز حرمان ثمر از کشتهٔ عالم نمیبینم
2 مسیحم گر طبیب آید که جز دردت نمیخواهم که غیر از زخم پیکانت به دل مرهم نمیبینم
3 دمی گر همدمم باشی و بگذاری لبم بر لب همان دم جان دهم چون جز لبت همدم نمیبینم
4 نشسته میکشان غمناک گرداگرد میخانه بهشتست این چرا در او دل خرم نمیبینم
5 چه طوفان دید دوش از اشک یارب مردمِ چشمم که امشب هفت دریا را به جز شبنم نمیبینم
6 ببستم دیده بر اغیار بگشودم در دل را که بینم یار بیاغیار آن را هم نمیبینم
7 نپندارم ملک چون ما بود سرمست عشق تو که من این ذوق را جز در بنیآدم نمیبینم
8 گدای کوی میخانه بسی خاتم به جم بخشد به دست جم اگرچه غیر یک خاتم نمیبینم
9 در تو برتر از عرش است ای دست خدا الحق که من عرش برین را آنچنان اعظم نمیبینم