دو زن داشت مردی از آذر بیگدلی دیوان اشعار 32

آذر بیگدلی

آثار آذر بیگدلی

آذر بیگدلی

دو زن داشت مردی دو مو، پیش ازین

1 دو زن داشت مردی دو مو، پیش ازین سواری دو اسب آمدش زیر زین

2 یکی ز آن دو پیر، آن دگر خردسال قد آن و ابروی این چون هلال

3 یکی اژدهاوش، یکی مه جبین رخ آن و گیسوی این پر ز چین

4 زهر یک شبی مهد آراستی فزودیش این آنچه آن کاستی

5 در آن شب که پیرش هم آغوش بود بخواب عدم رفته بیهوش بود

6 بناخن همه شب زن حیله گر ز رویش سیه موی کندی مگر

7 بموی سفیدش چه افتد نگاه بچشم آیدش عالم از غم سیاه

8 شود از زن نوجوان بدگمان که با هم نسازند تیر و کمان

9 رمد ز آن جوان، شد چو در روزگار جوان با جوان پیر با پیر یار

10 دگر شب چو خفتی بمهد جوان نبودش بتن از کسالت توان

11 نهانی ز جا خاستی آن نگار کشیدیش موی سفید از عذار

12 که فردا چو بیند سیه موی خود بگرداند از پیرزن روی خود

13 سحرگه در آیینه ی آفتاب چو دیدند رخسار خود شیخ و شاب

14 ز مشاطه ی صبح عالم فروز جدا گشت زلف شب از روی روز

15 در آیینه چون دید آن دردمند بچشم آمدش صورت ریشخند

16 بهر سو نظر کرد از هیچ سوی ندید از زنخ تا بناگوش موی

17 دلش خون، تنش موی شد، سینه ریش؛ بخندید و بگریست بر روز خویش!

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر