- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صاف کن ای سنگدل با دردمندان سینه را می کند دربسته آهی خانه آیینه را
2 درد و داغ عشق را در دل نهفتن مشکل است این سپند شوخ، مجمر می کند گنجینه را
3 عمر باقی مانده را نتوان به غفلت صرف کرد ساقیا پیش آر آن ته شیشه دوشینه را
4 زنگ از آیینه تاریک صیقل می برد مگذران بی باده روشن شب آدینه را
5 هیچ سیل خانه پردازی چو گرد کینه نیست در درون خانه باشد خصم، صاحب کینه را
6 گل ز شبنم در دل شبها نمی باشد جدا خودپرستان در بغل گیرند شب آیینه را
7 از نمد، آیینه صائب در حصار آهن است صوفیان دانند قدر خرقه پشمینه را