چو بیدار شد زاهد از خواب شاد
1
چو بیدار شد زاهد از خواب شاد
همان بیت گویند بودش بیاد
2
همی خواند و خون ریخت از دیدگان
پسند این بود از پسندیدگان
3
همان نیمشب رفت بر خاک او
جبین سود بر تربت پاک او
4
ازو عذر گستاخی خویش خواست
مراد خود آن شه ز درویش خواست