1 بشکافته دوست بر تنم پوست ببین! جان خسته و دل شکسته ی اوست ببین!
2 از دشمنی دشمن اگر بیخبری؟! با دوست بیا، دوستی دوست ببین!
1 آمد شب و، وقت یا رب آمد! یا رب چکنم؟ دگر شب آمد!
2 همسایه، شنید یا ربم را از یا رب من، به یارب آمد
1 از دست من کشید گه عهد یار دست بر هیچ کس نیافت چو من روزگار دست
2 گفتم: بیار دست، که بندیم عهد نو بد عهد بین، نداد بدستم ز عار دست