- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ایا خان زمان، کز بیم خشمت؛ کند بهرام خون آشام لاوه
2 پی اندود ایوان تو کیوان کشد از ماه نو بر دوش ناوه
3 چو خواند خطبه ی جاه تو برجیس علا گردد ز آغازش علاوه
4 تند خورشید، از خط شعاعی برای بند شمشیرت کلاوه
5 چو لیلی، هر شبت تا بر شبستان نهد ناهید ازین مشکین کجاوه
6 بود کمتر دبیر مجلست تیر بچشمش گر ز خور نبود غشاوه
7 روان کردم پیاده قاصدی دوش سپهرش گر نه باز آرد ز آوه
8 پیامی چند از من سویت آورد طمع دارم که نشماریش یاوه
9 نهی گر نامه ام بر سر، عجب نیست؛ که شد چتر فریدون نطع کاوه
10 جوابی درخورش ده تا نگوید: معاذ الله من تلک القساوه
11 مبادا از خوی شرمش چو آید شود صحرای قم، دریای ساوه