-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای خنک دی که از بهار افزون هست هنگام عیش وعیش شگرف
2 کشد از سیم ناب چون دیوار بر در خانه ی که و مه برف
3 ننگری خود، ز خواجگان تا ناز؛ نشنوی خود، ز ناصحان تا حرف
4 با دو کس از مهان روشندل با دو تن از بتان مشکین عرف
5 خیز و در گوشه ی خرابی ده قدح باده غوطه در خم ژرف
6 وه چه باده؟ سهیل رنگین درع! وه چه باده؟ چراغ سیمین ظرف!
7 روی در روی واضحات الثغر چشم در چشم «قاصرات اطرف»
8 بوی ریحان دهد، دهند چو سیر طعم حلوا دهد، دهند چو ترف
9 ور ز سرما نیاری، این کاری جام می بر کف و کنی می صرف
10 بر شبه ریز، ریزه ی یاقوت؛ سای بر مشک، سوده ی شنجرف
11 مرغ و ماهی کباب ساز آنجا تا چرد بره سبزه از ته برف