-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یارب مرا یاری بده، تا خوب آزارش کنم
2 هجرش دهم، زجرش دهم، خوارش کنم، زارش کنم
3 از خندههای دلنشین، وز بوسههای آتشین
4 صد شعله در جانش زنم، صد فتنه در کارش کنم
5 بندی به پایش افکنم، گویم خداوندش منم
6 چون بنده در سودای زر، کالای بازارش کنم
7 گوید: میفزا قهر خود، گویم: بکاهم مهر خود
8 گوید که: کمتر کن جفا، گویم که: بسیارش کنم
9 هر شامگه در خانهای، چابکتر از پروانهای
10 رقصم بر بیگانهای، وز خویش بیزارش کنم
11 چون بینم آن شیدای من، فارغ شد از سودای من
12 منزل کنم در کوی او، باشد که دیدارش کنم
13 گیسوی خود افشان کنم، جادوی خود گریان کنم
14 با گونهگون سوگندها بار دگر یارش کنم
15 چون یار شد بار دگر، کوشم به آزار دگر
16 تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کنم.
17 برگ پاییزم، ز چشم باغبان افتاده ام
18 خوار در جولانـْگه ِ باد خزان افتاده ام
19 اشک ابرم کاینچنین بر خک ره غلتیده ام
20 واژگون بختم، ز چشم آسمان افتاده ام
21 قطره یی بر خامه ی تقدیر بودم – رو سیاه –
22 بر سپیدی های اوراق زمان افتاده ام
23 جای پای رهرو ِ عشقم، مرا نشناخت کس
24 بر جبین خک، بی نام و نشان افتاده ام
25 روزگاری شمع بودم، سوختم، افروختم
26 غرق اشک خود؟، کنون چون ریسمان افتاده ام
27 کوه پا برجا نِیم، سرگشته ام، آواره ام
28 پیش راه باد، چون ریگ روان اقتاده ام
29 شاخه ی سر درهمم، گر بر بلندی خفته ام
30 جفت خک ره، چون نقش سایبان افتاده ام.
31 استوارم سخت، چون زنجیر و، رسوا پیش خلق:
32 همچنان از این دهان در آن دهان افتاده ام
33 قطره یی بی رنگ بودم، نور عشق از من گذشت
34 بر سپهر نام، چون رنگین کمان افتاده ام
35 آه، سیمین، نغمه های سینه سوز عشق را
36 این زمان آموختندم کز زبان افتاده ام!