خرمن زلف من از سیمین بهبهانی اشعار پراکنده 1

سیمین بهبهانی

آثار سیمین بهبهانی

سیمین بهبهانی

خرمن زلف من کجا ؟ شاخه یاسمن کجا ؟

1 خرمن زلف من کجا ؟ شاخه یاسمن کجا ؟

2 قهر ز من چه می کنی ٬ بهر تو همچو من کجا ؟

3 صحبت باغ را مکن پیش بهشت روی من

4 سبزه ی عارضم کجا ؟ خرّمی چمن کجا ؟

5 لاله و من چه نسبتی ؟ ساغر او ز می تهی

6 ساق فریب زن کجا ؟ ساقی سیمتن کجا ؟

7 غنچه دهان بسته یی ٬ پیش لب شکفته ام

8 گرمی بوسه ام کجا ؟ سردی آن دهن کجا ؟

9 نرگس و دیدگان من ؟ وای از این ستمگری

10 در نگهم ترانه ها ٬ در نگهش سخن کجا ؟

11 بر سر و سینه ام مکش دست که خسته می شود!

12 نرمی پیکرم کجا ؟ خرمن نسترن کجا ؟

13 این همه هیچ ٬ بهر تو ٬ یار ز خود گذشته یی

14 دوستی ِ تو خواسته ٬ دشمن خویشتن کجا؟

15 می روی و خطاست این ٬ شیوه ی نابجاست این

16 قهر ز من چه می کنی ؟ بهر تو همچو من کجا ؟

17 برگرفته از کتاب ” نگاره گلگون ” سیمین بهبهانی

18 ” بچه ها صبحتان بخیر ، سلام !

19 درس امروز ، فعل مجهول است

20 فعل مجهول چیست می دانید ؟

21 نسبت فعل ما به مفعول است … “

22 در دهانم زبان چو آویزی

23 در تهیگاه زنگ ، می لغزید .

24 صوت ناسازام آنچنان که مگر

25 شیشه بر روی سنگ می لغزید .

26 ساعتی داد آن سخن دادم

27 حق گقتار را ادا کردم

28 تا ز اعجاز خود شوم آگاه

29 ژاله را زان میان صدا کردم :

30 ” ژاله از درس من چه فهمیدی ؟”

31 پاسخ من سکوت بود سکوت …

32 ” د جواب بده ! کجا بودی ؟

33 رفته بودی به عالم هپروت ؟…”

34 خنده دختران و غرش من

35 ریخت بر فرق ژاله ، چون باران

36 لیک او بود غرق حیرت خویش

37 غافل از اوستاد و از یاران .

38 خشمگین ، انتقام جو ، گفتم :

39 ” بچه ها گوش ژاله سنگین است !”

40 دختری طعنه زد که :” نه خانم !

41 درس در گوش ژاله یاسین است “

42 باز هم خنده ها و همهمه ها

43 تند و پیگیر می رسید به گوش

44 زیر آتشفشان دیده من

45 ژاله آرام بود و سرد و خموش .

46 رفته تا عمق چشم حیرانم ،

47 آن دو میخ نگاه خیره او

48 موج زن ، در دو چشم بی گنهش

49 رازی از روزگار تیره او

50 آنچه در آن نگاه می خواندم

51 قصه غصه بود و حرمان بود

52 ناله ای کرد و در سخن آمد

53 با صدایی که سخت لرزان بود :

54 ” فعل مجهول ، فعل آن پدری است

55 که دلم را ز درد پر خون کرد

56 خواهرم را به مشت و سیلی کوفت

57 مادرم را ز خانه بیرون کرد

58 شب دوش از گرسنگی تا صبح

59 خواهر شیر خوار من نالید

60 سوخت در تاب تب ، برادر من

61 تا سحر در کنار من نالید

62 در غم آن دو تن ، دو دیده من

63 این یکی اشک بود و آن دگر خون بود

64 مادرم را دگر نمی دانم

65 که کجا رفت و حال او چون بود … “

66 گفت و نالید و آنچه باقی ماند

67 هق هق گریه بود و ناله او

68 شسته می شد به قطره های سرشک

69 چهره همچو برگ لاله او

70 ناله من به ناله اش آمیخت

71 که : ” غلط بود آنچه من گفتم

72 درس امروز ، قصه غم توست

73 تو بگو ! من چرا سخن گفتم ؟

74 فعل مجهول فعل آن پدری است

75 که تو را بی گناه می سوزد

76 آن حریق هوس بود که در او

77 مادری بی پناه ، می سوزد … “

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر