وقتی که باز از یدالله رؤیایی اشعار پراکنده 45

یدالله رؤیایی

آثار یدالله رؤیایی

یدالله رؤیایی

وقتی که باز می‌آیی

1 وقتی که باز می‌آیی

2 نام تو را

3 تمام جهت‌ها

4 رسم می‌کنند

5 و در گذار دامن تو دانه‌های شن

6 بر ریشه‌های پیدا

7 پیراهن عبور شعاع

8 می‌پوشد

9 پیشانی تو وسعت شیشه است

10 وقتی که بازمی‌آیی

11 و هر درخت، بوسه است

12 وقتی که مفصل تو ملاقاتی است

13 بین صفات باد و تکبیر توفان

14 و در هوای ده‌کده پیشانی تو وسعت اطراف هجر را

15 محدود می‌کند

16 تو بازمی‌آیی

17 با نافی از خلیج‌احمر

18 و رانی از عصای موسی

19 و شکل راه رفتن تو

20 معنای مثنوی است

21 و روح مولوی است اینک

22 که از ساق تو حکایت نی را

23 برمی‌دارد.

24 برداشتن‌ات در من سنگینی کرد

25 برداشتنِ من سنگین بود

26 برداشتن آب میان لب‌هات

27 یک‌بار چنان در نوسان آمد

28 که نام تو را هیجان آب

29 هم‌راه عطش آورد و نوشت:

30 تا فاجعه بر چیزهای معمولی

31 افتاد ابدی‌شان کرد

32 بر من چه فرود آمد تا برداشتن‌ام را سنگین کرد

33 برداشتن آب چرا در من سنگین است

34 شاید هیجان نامِ تو میان آب

35 معنای عطش ـ شاید ـ این است.

36 و زائر فریاد خودش را نشناخت، دیوانه شد.

37 آن‌چه زبان می‌خورد

38 همیشه همان چیزی‌ست

39 که زبان را می‌خورد:

40 امیدِ آمدن ِلغتی

41 لغتی که نمی‌آید

42 تو آن‌سوتر آن‌جاتر

43 برابر من ایستاده‌ای

44 برابر با من

45 و چهره‌ام

46 چیزی به آینه از من نمی‌دهد

47 چیزی از آینه در من می‌کاهد

48 و انتظار صخره‌ی سرخ

49 نوکِ زبانِ تو –

50 امیدِ آمدن ِلغتی‌ست

51 لغتی که نمی‌آید…

52 (اشعار یدالله رؤیایی)

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر