من تمام پله‌ها از احمدرضا احمدی اشعار پراکنده 49

احمدرضا احمدی

آثار احمدرضا احمدی

احمدرضا احمدی

من تمام پله‌ها را آبی رفتم

1 من تمام پله‌ها را آبی رفتم

2 آسمان خانه‌ی ما

3 آسمان خانه‌ی همسایه نبود

4 من تمام پله‌ها را که به عمق گندم می‌رفت

5 گرسنه رفتم

6 من به دنبال سفیدی اسب

7 در تمام گندمزار فقط یک جاده را می‌دیدم

8 که پدرم با موهای سفید از آن می‌گذشت.

9 من تمام گندمزارها را تنها آمده بودم

10 پدرم را دیده بودم

11 گندم را دیده بودم

12 و هنوز نمی‌توانستم بگویم: اسب من

13 من فقط سفیدی اسب را گریستم

14 اسب مرا درو کردند

15 شتاب مکن

16 که ابر بر خانه ات ببارد

17 و عشق

18 در تکه ای نان گم شود

19 هرگز نتوان

20 آدمی را به خانه آورد

21 آدمی در سقوط کلمات

22 سقوط

23 می کند

24 و هنگام که از زمین برخیزد

25 کلمات نارس را

26 به عابران تعارف می کند

27 آدمی را توانایی

28 عشق نیست

29 در عشق می شکند و می میرد

30 حقیقت دارد

31 تو را دوست دارم

32 در این باران

33 می خواستم تو

34 در انتهای خیابان نشسته باشی

35 من عبور کنم

36 سلام کنم

37 لبخند تو را در باران می خواستم

38 می خواهم

39 تمام لغاتی را که می دانم برای تو

40 به دریا بریزم

41 دوباره متولد شوم

42 دنیا را ببینم

43 رنگ کاج را ندانم

44 نامم را فراموش کنم

45 دوباره در آینه نگاه کنم

46 ندانم پیراهن دارم

47 کلمات دیروز را

48 امروز نگویم

49 خانه را برای تو آماده کنم

50 برای تو یک چمدان بخرم

51 تو معنی سفر را از من بپرسی

52 لغات تازه را از دریا صید کنم

53 لغات را شستشو دهم

54 آنقدر بمیرم

55 تا زنده شوم.

56 “احمدرضا احمدی “

57 از مجموعه: “قافیه در باد گم می شود”

58 کتاب: می گویند بیرون از این اتاق برف می بارد (گزینه اشعار)

59 زیباترین قول تو این است

60 که هرگز باز نخواهی آمد.

61 زاده‌ی قول تو هستم

62 در غبار

63 پس می‌دانم

64 که رنج در خانه است

65 در انتهای پله‌ها خانه دارد

66 تنها انزوای من است

67 که در باران مرا شکر می‌کند

68 که تا صبح فردا

69 زنده هستم

70 چرا

71 تمام هفته را با پاروی شکسته

72 در خانه ماندم

73 خانه کوچک بود

74 در خلوتی خانه

75 از میان همه‌ی عادت‌ها

76 و سوگندها

77 فقط ترا صدا کردم.

78 زیباترین قول تو این است

79 که هرگز باز نخواهی آمد

80 حاشا و ابدا

81 که مرا دلگیری

82 از آسمان نیست

83 این سرشت ابر است که ببارد

84 اگر نبارد

85 مرا راستی ادامه ی عمر چگونه است

86 ابر نمی بارد

87 عمر ادامه دارد

88 و مرا غزلی به یاد مانده است

89 که برای تو بخوانم

90 ایستاده بودم که بهار شد

91 و غزل را بیاد آوردم

92 خواندم

93 تو مرده بودی

94 حاشا و ابدا

95 که نه تو را بیاد دارم

96 غزل را بیاد دارم

97 ابیاتش شباهت به قصیده دارد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر