آن توفان و آن سیلابها از حمید مصدق اشعار پراکنده 31

حمید مصدق

آثار حمید مصدق

حمید مصدق

آن توفان و آن سیلابها

1 آن توفان و آن سیلابها

2 کم کم آرامش گرفتند آبها

3 غیر از آن قومی که شد کشتی نشین

4 شد تهی از آدمی روی زمین

5 عاقبت کشتی به ساخل در نشست

6 نوح با یاران خویش از ورطه رست

7 زندگی بالندگی از سر گرفت

8 زندگانی جلوه ای دیگر گرفت

9 بگذرد تا زندگان هر کس پی کار فتاد

10 خاک شد گل گل چو خشت خام شد

11 خشت روی خشت پی تا بام شد

12 نوح را هم افتادش کار گل

13 کار گل را برگزید از جان و دل

14 ساخت از گل کوزه هایی چند نوح

15 داشت با آن کوزه ها پیوند نوح

16 تا که روزی یک ملک با احترام

17 نوح را آورد از حق این پیام

18 گفت : باید ک.زه ها را بشکنی

19 نوح در پاسخ هراسان گفت : نی

20 کوزه ها را ساختم با دست خویش

21 بشکنم گر کوزه دل گردد پریش

22 نیشتر گر کس به قلبم بر زند

23 نیکتر تا کوزه ها را

24 بشکند

25 بار دیگر آن ملک مد فرود

26 در سرای نوح گفت او را درود

27 کفت : حق گفتت که ای نوح نبی

28 چون تو جنباندی به سوی ما لبی

29 خواستی تا شویم از این چرخ پیر

30 منکران را از صغیر و کبیر

31 من فرستادم بسی توفان و سیل

32 بندگان را غرق کردم خیل خیل

33 خواستم چون بشکنی کوزه

34 ی گلت

35 کوزه بشکستن بسی شد مشکلت ؟

36 پس چه سان بی اعتنا بر جان خلق

37 خواستی تا بر کنم بنیان خلق ؟

38 خود جهان از زندگان آکندمی

39 پس چو گفتی بیخشان برکندمی

40 آن که خود یک کوزه را مشکل شکست

41 این چنین آسان جهانی دل شکست ؟

42 آن که را اندیشه ای همچون تو نیست

43 نیست در روی زمینش حق زیست ؟

44 نوح گریان سوی کوزه برد دست

45 کوزه ها بر سنگ نی بر سر شکست

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر