در كوچه های از یدالله رؤیایی اشعار پراکنده 19

یدالله رؤیایی

آثار یدالله رؤیایی

یدالله رؤیایی

در كوچه های شن بی دیوار

1 در كوچه های شن بی دیوار

2 با نام كوچه های بسیار

3 بسیار می دویدم

4 فریادم از تأنی تا می شد

5 در تای مهربان دفتر ها

6 و راهم از عروسك های نور

7 جشن درختكاری بود

8 كز شعله های گردن هاشان

9 از گردن های شعله ای

10 دست و پرنده جاری بود

11 همواره بود راهم اما من

12 همواره شیب می جستم

13 با ما پرنده های پر از پژواك

14 با ما پرنده های پریدن در خاك

15 مثل كبوتر شخم

16 وقت عبور بركت از خاك

17 وقتی كه گام گل میعان می گیرد

18 اینك كه دست های ما را به روی فریاد

19 بسته اند

20 در لحظه ی میان گودال

21 بسایر مانده ایم و صدایی

22 حتی صدای پر

23 دیگر

24 نمی كنیم

25 از ترس بودم

26 از شرم بودم

27 از سایه ی كنار تو بودم

28 دست من از سكوت پهلوهایت بود

29 و آن مایع تپنده ی محبوس

30 از پله های مردانه بالا می رفت

31 وقتی كه در فضای عظیم ترس

32 در لثه ی كبود تو دندان های دیوانه ام را

33 كشف كردم

34 چون برج كاه سوختم

35 و لثه ی تو احتضاری حیوانی داشت

36 ماه برهنه حاشیه ی شن گریست

37 و مایع حیات ، مرا برد

38 از ترس بودم

39 از شرم بودم

40 از فرصت تمام شدن

41 از حیف ، از نفس بودم

42 وقتی كه پر

43 در ناف نور گذر می كرد

44 گفتی تمام منظره هایت را

45 پرت كن

46 اما من

47 باغی در آستان زمستان بودم

48 ………

49 زیرا خلاصه ی تن تو در انگشت های كپسولی است

50 كه من خلاصه می شوم

51 وقت جنون پوستی ارتباط

52 هربار

53 كه این كلید بار گشودن دارد

54 و در كنار این عصب مستعار

55 صد شیرخواره رشد طبیعی شان را

56 با یاد زانوان و از یاد می برند

57 در زانوی تو

58 چهره ی یك شیرخواره تا ابد

59 بی رشد مانده است

60 وقت جنون پوستی ارتباط

61 باغ مثلث تو

62 منظومه ی سیاه كلاغان را

63 از قله ی سپیدار

64 پر می دهد

65 منظومه ی سیاه تو

66 پرواز هوشیار كلاغان است

67 وقتی خلاصه می شوم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر