-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در گفتگوی ما
2 فنجان تو كوهستانی ست
3 وقتی كه به واژه های تو نما می بخشد
4 وقتی كه واژه های ما نما می گیرند
5 چشمان تو روح هندسی شان را
6 در كوهستان پنهان می سازند
7 چشمان تو روح هندسی دارند
8 وقتی كه فنجان تو كوهستانی ست
9 و واژه كه از كنار دست چپ تو
10 می افتد
11 می افتد در دهان راست من
12 در گفتگوی ما
13 آن دم كه نگاه صخره در نگاه پر
14 می ماند
15 او ضلع مربع پریدن را
16 می داند
17 آنگاه كویر مشكل را
18 از فاصله ساختند
19 آغاز مرغ بود
20 آغاز بال پایدار
21 و مرغ اول جهان ناگاه
22 وقتی كه كویر مشكل را
23 از فاصله ساختند
24 فریادی سخت بركشید
25 و سمت شن ها را آشفت
26 فریاد میان آب افتاد
27 و آب
28 با زمزمه تارهای صوتی را لرزاند
29 و حافظه ی قنات را باد آزرد
30 وقتی كه تارهای صوتی
31 در گوشت آب
32 می لرزید
33 و بین آسمان و صبحانه
34 آوار بیزاری ست
35 وقتی كه بیزاری
36 در خستگی كاغذ
37 ناسازی اعداد
38 آوار شود
39 و خستگی كاغذ بیمار رقم
40 با دست قدم روی صدایی بگذارم
41 كه طول مدید خون اسبی را
42 وقتی كه جوان بودم
43 در كوچه های تنگ شیهه می كرد
44 قلبی كه جنگل مؤنث ضربان است
45 اینك
46 با طول مدید خون من
47 رفتاری مردانه دارد
48 در حاشیه ی مرگ
49 چشمان ستاره های نوسال
50 می رفتند
51 در گوشت ماه
52 خون مثل برج هایی از چرم
53 پرچم شده بود
54 مثل شكل چهار
55 یارن جلوتر همه ترسیده بودند ، ولی با ما
56 از ترس سخن نمی كردند
57 در هرم روان ریگ
58 با عشق به ریگ
59 با حالت دسته های گندم می رفتیم
60 و ساعت همواره
61 فردا و سه دقیقه بود
62 در حاشیه ی مرگ
63 شلاق گونه های خورشید
64 و ماه
65 تنها شده بود
66 شب را به صحبتی
67 من
68 در سطح كوچكی
69 خلوت كردم
70 سطحی عزیز و پهناور را
71 وقتی
72 به صحبت تو نشستم
73 لحن تو تخت آسایش شد
74 صبح دهان تو
75 این حجره ی فراغت من
76 انسان سالیا را تا كوچه های تاول برد
77 دیدم صدای تو
78 ظهر همه صداهاست
79 انسان رفته ی رؤیا را
80 چندانكه سالیا
81 از كوچه های تاول باز آورد
82 گفتم صدای آدمی
83 ظهر همه صداهاست
84 و ظهر زحمت
85 زوبین ظهر
86 از طول دره ها
87 گلوی بادها
88 گریخت
89 در كوچه های افسانه
90 اینك
91 پلكی به خواب می رود
92 پایی برهنه ، تاول را
93 سرشار عطر
94 می كشند
95 طفلی كه پرورش بود
96 آنجا در آن عزیز پهناور
97 طفلی كه ناگهانی بود
98 از اسكناس عیدی كشتی
99 می سازد
100 كه بارش از اعداد است
101 از سطح كوچك تو
102 از اندكی كه مردمك توست
103 از تنگه های دور
104 می آیم
105 از بادبان های بی باد
106 كز پلك تو
107 ترحم بند را
108 فریاد كرده اند
109 من از مسافت رنگ
110 من از بلاغت نور
111 می آیم
112 ……….
113 و شكل راه رفتن تو
114 معنای مثنوی است
115 در حالت عمیق عزیمت
116 كه منظره ی راه
117 بازوی صحرایی مرا به تكان می آرد
118 در حالت عمیق عزیمت شتاب های موازی
119 در گردی مچ تو به هم می رسند و
120 باد
121 صفات باد
122 شكل عزیز زانو را
123 كه قدرت و اطاعت را با هم دارد
124 تصویر می كند
125 تا قیصر از كف پای تو
126 قوس بلند طاق نصرت را
127 برگیرد
128 در حالت عمیق عزیمت كه سمت نیمرخ تو برابر نگهم ماند
129 پرواز طوطیان
130 جغرافیای صورت من را در هم ریخت
131 و آسمان
132 كه بایر از درخشش های آبی می شد
133 ناگاه
134 نام تو از تمام جهت ها
135 می آمد
136 وقتی كه باز می آیی
137 نام تو را
138 تمام جهت ها
139 رسم می كنند
140 و در گذار دامن تو دانه های شن
141 بر ریشه های پیدا
142 پیراهن عبور شعاع
143 می پوشد
144 پیشانی تو وسعت شیشه است
145 وقتی كه باز می آیی
146 و هر درخت ، بوسه است
147 وقتی كه مفصل تو ملاقاتی است
148 بین صفات باد و تكبیر توفان
149 و در هوای دهكده پیشانی تو وسعت اطراف هجر را
150 محدود می كند
151 تو باز می آیی با موجی از خلیج احمر
152 و گامی از عصای موسی
153 و شكل راه رفتن تو
154 معنای مثنوی است
155 و روح مولوی است اینك
156 كز ساق تو حكایت نی را
157 بر می دارد
158 (اشعار یدالله رؤیایی)
159 در كوچه های شن بی دیوار
160 با نام كوچه های بسیار
161 بسیار می دویدم
162 فریادم از تأنی تا می شد
163 در تای مهربان دفتر ها
164 و راهم از عروسك های نور
165 جشن درختكاری بود
166 كز شعله های گردن هاشان
167 از گردن های شعله ای
168 دست و پرنده جاری بود
169 همواره بود راهم اما من
170 همواره شیب می جستم
171 با ما پرنده های پر از پژواك
172 با ما پرنده های پریدن در خاك
173 مثل كبوتر شخم
174 وقت عبور بركت از خاك
175 وقتی كه گام گل میعان می گیرد
176 اینك كه دست های ما را به روی فریاد
177 بسته اند
178 در لحظه ی میان گودال
179 بسایر مانده ایم و صدایی
180 حتی صدای پر
181 دیگر
182 نمی كنیم
183 از ترس بودم
184 از شرم بودم
185 از سایه ی كنار تو بودم
186 دست من از سكوت پهلوهایت بود
187 و آن مایع تپنده ی محبوس
188 از پله های مردانه بالا می رفت
189 وقتی كه در فضای عظیم ترس
190 در لثه ی كبود تو دندان های دیوانه ام را
191 كشف كردم
192 چون برج كاه سوختم
193 و لثه ی تو احتضاری حیوانی داشت
194 ماه برهنه حاشیه ی شن گریست
195 و مایع حیات ، مرا برد
196 از ترس بودم
197 از شرم بودم
198 از فرصت تمام شدن
199 از حیف ، از نفس بودم
200 وقتی كه پر
201 در ناف نور گذر می كرد
202 گفتی تمام منظره هایت را
203 پرت كن
204 اما من
205 باغی در آستان زمستان بودم
206 ………
207 زیرا خلاصه ی تن تو در انگشت های كپسولی است
208 كه من خلاصه می شوم
209 وقت جنون پوستی ارتباط
210 هربار
211 كه این كلید بار گشودن دارد
212 و در كنار این عصب مستعار
213 صد شیرخواره رشد طبیعی شان را
214 با یاد زانوان و از یاد می برند
215 در زانوی تو
216 چهره ی یك شیرخواره تا ابد
217 بی رشد مانده است
218 وقت جنون پوستی ارتباط
219 باغ مثلث تو
220 منظومه ی سیاه كلاغان را
221 از قله ی سپیدار
222 پر می دهد
223 منظومه ی سیاه تو
224 پرواز هوشیار كلاغان است
225 وقتی خلاصه می شوم