این عشق ماندنی از حمید مصدق اشعار پراکنده 36

1 این عشق ماندنی

2 این شعر بودنی

3 این لحظه های با تو نشستن

4 سرودنی ست

5 این لحظه های ناب

6 در لحظه های بی خودی و مستی

7 شعر بلند حافظ

8 تو شنودنی ست

9 این سر نه مست باده

10 این سر که مست مست دو چشم سیاه توست

11 اینک به خاک پای تو می سایم

12 کاین سر به خاک پای تو با شوق سودنی ست

13 تنها تو را ستودم

14 آنسان ستودمت که بدانند مردمان

15 محبوب من به سان خدایان ستودنی ست

16 من پاکباز

17 عاشقم از عاشقان تو

18 با مرگ آزمای

19 با مرگ اگر که شیوه تو آزمودنی ست

20 این تیره روزگار

21 در پرده غبار دلم را فروگرفت

22 تنها به خنده

23 یا به شکر خنده های تو

24 گرد و غبار از دل تنگم زدودنی ست

25 در روزگار هر که ندزدید مفت باخت

26 من نیز می ربایم

27 اما چه ؟

28 بوسه بوسه از آن لب ربودنی ست

29 تنها تویی که بود و نمودت یگانه بود

30 غیر از تو هر که بود هر آنچه نمود نیست

31 بگشای در به روی من و عهد عشق بند

32 کاین عهد بستنی این در گشودنی ست

33 این شعر خواندنی

34 این شعر ماندنی

35 این شور بودنی

36 این لحظه های پرشور

37 این لحظه های ناب

38 این لحظه های با تو نشستن

39 سرودنی ست

40 من مرگ نور را

41 باور نمی کنم

42 و مرگ عشقهای قدیمی را

43 مرگ گل همیشه بهاری که می شکفت

44 در قلبهای ملتهب ما

45 مانند

46 ذره ذره مشتاق

47 پرواز را به جانب خورشید

48 آغاز کرده بودم

49 با این پرشکسته

50 تا آشیان نور

51 پرواز کرده بودم

52 من با چه شور و شوق

53 تصویر جاودانه آن عشق پاک را

54 در خویش داشتم

55 اینک منم نشسته به ویرانسرای غم

56 اینک منم گسسته ز خورشید و نور و عشق

57 در قلب من نشسته زمستان در پا

58 من را نشانده اند

59 من را به قعر دره بی نام و بی نشان

60 با سر کشانده اند

61 بر دست و پای من

62 زنجیر و کند نیست

63 اما درون سینه من

64 زخمی ست در نهان

65 شعری ؟

66 نه

67 آتشی ست

68 این ناسروده در دلم

69 این موج

70 اضطراب

71 ما مانده ام ز پا

72 ولی آن دورها هنوز

73 نوری ست شعله ای ست

74 خورشید روشنی ست

75 که می خواندم مدام

76 اینجا درون سینه من زخم کهنه ای ست

77 که می کاهد مدام

78 با رشک نوبهار بگویید

79 زین قعر دره مانده خبر دارد

80 یا روز و روزگاری

81 بر عاشق شکسته

82 گذر دارد ؟