چو مرغی زیر باران از اخوان ثالث اشعار پراکنده 74

اخوان ثالث

آثار اخوان ثالث

اخوان ثالث

چو مرغی زیر باران راه گم کرده

1 چو مرغی زیر باران راه گم کرده

2 گذشته از بیابان شبی چون خیمهٔ دشمن

3 شبی را در بیابانی – غریب اما – به سر برده

4 فتاده اینک آنجا روی لاشهٔ جهد بی حاصل

5 همه چیز و همه جا خسته و خیس است

6 چو دود روشنی کز شعلهٔ شادی پیام آرد

7 سحر برخاست

8 غبار تیرگی مثل بخار آب

9 ز بشن دشت و در برخاست

10 سپهر افروخت با شرمی که جاوید است و گاه آید

11 برآمد عنکبوت زرد

12 و خیس خسته را پر چشم حسرت کرد

13 وزید آنگاه و آب نور را با نور آب آمیخت

14 نسیمی آنچنان آرام

15 که مخمل را هم از خواب حریرینش نمی‌انگیخت

16 و روح صبح آنگه پیش چشم من برهنه شد به طنازی

17 و خود را از غبار حسرت و اندوه

18 در آیینهٔ زلال جاودانه شست و شویی کرد

19 بزرگ و پاک شد و آن توری زربفت را پوشید

20 و آنگه طرف دامن تا کران بیکران گسترد

21 در این صبح بزرگ شسته و پاک اهورایی

22 ز تو می‌پرسم ای مزدا اهورا، ای اهورا مزد

23 نگهدار سپهر پیر در بالا

24 به کرداری که سوی شیب این پایین نمی‌افتد

25 و از آن واژگون پرغژم خمش حبه‌ای بیرون نمی‌ریزد

26 نگدار زمین

27 چونین در این پایین

28 به کرداری که پایین‌تر نمی لیزد

29 ز بس با صد هزاران کوهمیخش کرده‌ای ستوار

30 نه می‌افتد نه می‌خیزد

31 ز تو می‌پرسم ای مزدا اهورا، ای اهورا مزد

32 که را این صبح

33 خوشست و خوب و فرخنده؟

34 که را چون من سرآغاز تهی بیهوده‌ای دیگر؟

35 بگو با من، بگو … با … من

36 که را گریه؟

37 که را خنده؟

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر