-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شوریدهی آزرده دل ِ بی سر و پا من
2 در شهر شما عاشق انگشت نما من
3 دیوانهتر از مردم دیوانه اگر هست
4 جانا، به خدا من… به خدا من… به خدا من
5 شاه ِهمه خوبان سخنگوی غزل ساز
6 اما به در خانهی عشق تو گدا من
7 یک دم، نه به یاد من و رنجوری ی ِ من تو
8 یک عمر، گرفتار به زنجیر وفا من
9 ای شیر شکاران سیه موی سیه چشم!
10 آهوی گرفتار به زندان شما من
11 آن روح پریشان سفرجوی جهانگرد
12 همراه به هر قافله چون بانگ درا، من
13 تا بیشتر از غم، دل دیوانه بسوزد
14 برداشته شب تا به سحر دست دعا من
15 سیمین! طلب یاریم از دوست خطا بود:
16 ای بی دل آشفته! کجا دوست؟ کجا من؟
17 شمشیر من همین شعر است
18 شمشیر خویش بر دیوار آویختن نمیخواهم
19 با خواب ناز جز در گور آمیختن نمیخواهم
20 شمشیر من همین شعر است، پرکارتر ز هر شمشیر
21 با این سلاح شیرین کار خون ریختن نمیخواهم
22 جز حق نمیتوانم گفت، گر سر بریدنم باید
23 سر پیش مینهم وز مرگ پرهیختن نمیخواهم
24 ای مرد من زنم انسان، بر تارکم به کین توزی
25 گر تاج خار نگذاری گل ریختن نمیخواهم
26 با هفت رنگ ابریشم از عشق شال میبافم
27 این رشتههای رنگین را بگسیختن نمیخواهم
28 هرلحظه آتشی در شهر افروختن نمی یارم
29 هر روز فتنهای در دهر انگیختن نمیخواهم
30 این قافیت سبکتر گیر، جنگ و جنون و جهلت بس
31 این جمله گر تو میخواهی ای مرد من نمیخواهم.
32 همنفس، همنفس، مشو نزدیک
33 خنجرم، آبداده از زهرم
34 اندکی دورتر! که سر تا پا
35 کینهام، خشم سرکشم، قهرم
36 لب منه بر لبم! که همچون مار
37 نیش در کام خود نهان دارم
38 گره بغض و کینه یی خاموش
39 پشت این خنده در دهان دارم
40 سینه بر سینهام منه! که در آن
41 آتشی هست زیر خاکستر
42 ترسم آتش به جانت اندازم
43 سوزمت پای تا به سر یکسر
44 مهربانی امید داری و من
45 سرد و بی رحم همچو شمشیرم
46 مار زخمین به ضربت سنگم
47 ببر خونین ز ناوک تیرم
48 یادها دارم از گذشتهٔ خویش
49 یادهایی که قلب سرد مرا
50 کرده ویرانه یی ز کینه و خشم
51 که نهان کرده داغ و درد مرا
52 یاد دارم ز راه و رسم کهن
53 که دو ناساز را به هم پیوست
54 من شدم یادگار این پیوند
55 لیک چون رشته سست بود، گسست
56 خیرگیهای مادر و پدرم
57 آن دو را فتنه در سرا افکند
58 کودکی بودم و مرا ناچار
59 گاه از این،گاه از آن، جدا افکند
60 کینهها خفته گونه گونه بسی
61 در دل رنجدیدهٔ سردم
62 گاه از بهر نامرادی ی خویش
63 گه پی دوستان همدردم
64 کودکی هر چه بود زود گذشت
65 دیدهام باز شد به محنت خلق
66 دست شستم ز خویش و خاطر من
67 شد نهانخانهٔ محبت خلق
68 دیدم آن رنجها که ملت من
69 میکشد روز و شب ز دشمن خویش
70 دیدم آن نخوت و غرور عجیب
71 که نیارد فرود، گردن خویش
72 دیدم آن قهرمان که چندین بار
73 زیر بار شکنجه رفت از هوش
74 لیک آرام و شادمان، جان داد
75 مهر نگشوده از لب خاموش
76 دیدم آن چهرهٔ مصمم سخت
77 از پس میلههای سرد و سیاه
78 آه از آن آخرین ز لبخند
79 وای از آن واپسین ز دیده نگاه
80 دیدیم آن دوستان که جان دادند
81 زیر زنجیر، با هزار امید
82 دیدم آن دشمنان که رقصیدند
83 در عزای دلاوران شهید
84 همنفس، همنفس، مشو نزدیک
85 خنجرم، آبداده زهرم
86 اندکی دورتر! که سر تا پا
87 کینهام، خشم سرکشم، قهرم
88 خنجرم، خنجرم که تیزی خویش
89 بر دل خصم خیره بنشانم
90 آتشم، آتشم که آخر کار
91 خرمن جور را بسوزانم.
92 من با توام ای رفیق! با تو
93 همراه تو پیش مینهم گام
94 در شادی تو شریک هستم
95 بر جام می تو میزنم جام
96 من با توام ای رفیق! با تو
97 دیری است که با تو عهد بستم
98 همگام توام، بکش به راهم
99 همپای توام، بگیر دستم
100 پیوند گذشتههای پر رنج
101 اینسان به توام نموده نزدیک
102 هم بند تو بودهام زمانی
103 در یک قفس سیاه و تاریک
104 رنجی که تو بردهای ز غولان
105 بر چهر من است نقش بسته
106 زخمی که تو خوردهای ز دیوان
107 بنگر که به قلب من نشسته
108 تو یک نفری … نه! بیشماری
109 هر سو که نظر کنم، تو هستی
110 یک جمع به هم گرفته پیوند
111 یک جبههی سخت بی شکستی
112 زردی؟ نه! سفید؟ نه! سیه، نه
113 بالاتری از نژاد و از رنگ
114 تو هر کسی و ز هر کجایی
115 من با تو، تو با منی هماهنگ.
116 ستاره دیده فروبست و آرمید بیا
117 شراب نور به رگهای شب دوید بیا
118 ز بس به دامن شب اشک انتظارم ریخت
119 گل سپیده شکفت و سحر دمید بیا
120 شهاب ِ یاد تو در آسمان خاطر من
121 پیاپی از همه سو خطّ زر کشید بیا
122 ز بس نشستم و با شب حدیث غم گفتم
123 ز غصّه رنگ من و رنگ شب پرید بیا
124 به وقت مرگم اگر تازه میکنی دیدار
125 بهوش باش که هنگام آن رسید بیا
126 به گامهای کسان میبرم گمان که تویی
127 دلم ز سینه برون شد ز بس تپید بیا
128 نیامدی که فلک خوشه خوشه پروین داشت
129 کنون که دست سحر دانه دانه چید بیا
130 امیدِ خاطر ِ سیمین ِ دل شکسته تویی
131 مرا مخواه از این بیش ناامید بیا.