شب ، در گریز از یدالله رؤیایی اشعار پراکنده 8

یدالله رؤیایی

آثار یدالله رؤیایی

یدالله رؤیایی

شب ، در گریز اسب سیاه

1 شب ، در گریز اسب سیاه

2 یك صف درخت باقی می ماند

3 در چهار كهكشان نعل

4 یك صف درخت

5 بی شیهه می گذشت

6 رگ بریده ، دهان باز كرده و ریخت

7 افق دراز

8 دراز

9 دراز لخته لخته ،‌ دراز مذاب

10 زنی در اصطكاك تاریكی

11 به شكل تازه ای از شب رسید

12 ستاره ای رسیده ، در ته خود چكه كرد

13 صدایی ، از سرعت پرسید

14 كجا ؟

15 كجا ؟

16 اما جواب ،

17 گذشتن بود

18 و در گریز اسب سیاه

19 سرعت پیاده می رفت

20 سرعت ، ‌صف درخت بود

21 كه می ماند

22 در چتر های بسته ، باران است

23 خشكی بخارهای معلق را

24 به خود نمی پذیرد

25 و در مؤسسات تحقیق

26 اشباح

27 حیرت باران سنج ها را

28 اندازه می گیرند

29 در چترهای بسته اینك

30 كدام بام

31 غربال می شود ؟

32 اینك كدام میدان

33 تاریخ را میان قفس برده ست ؟

34 نامردهای باستانی

35 در زره باران

36 با عطسه های شمشیر

37 بر اسب های سرفه

38 از خون سایه ها میدان را

39 در خلاء سرخ

40 رنگین كنند ؟

41 در چتر بسته دلتنگی ست

42 باران بی علامت

43 بی پیغام

44 هوش بلند ساختمان ها را

45 به بوی خاك تازه ، سوقات می كند

46 و كاخ ها و كنگره ها

47 ناگاه

48 در عطر كاه گل

49 همه

50 غش می كنند

51 در چتر بسته پوست معماری

52 با خشم خارپشت

53 منطق ارقام را

54 آشفته كرده است

55 در چتر بسته ، شبدرهای وحشی

56 از جلگه های دور به راه اوفتاده اند

57 و خوشه های دیم

58 از كوه های اطراف

59 شهر بزرگ را

60 با ارتباط های گیاهی

61 محاصره كرده اند

62 ای ارتباط های گیاهی

63 برزیگران شبدر

64 بازیگران در شب

65 نوك ارتفاع ها به زمین می آیند

66 تا راه رفتن باران را

67 بر تپه ها

68 تماشا

69 كنند

70 این تپه های پیموده

71 از میله های ممتد

72 كه قحط را به حافظه ی نخ نمای آب

73 می بافند

74 در چتر بسته دروازه های بابل

75 از ازدحام عاج لگدمال می شود

76 وقتی كه دختران جو

77 خط های گرم و طولانی می گریند

78 انبوه سكوت پسران زمین

79 كز پنجره عبارت های زمزمه گر را می بینند

80 یاد قیام و خاطره ی فریاد را

81 بی تاب می شوند

82 فرزندان ملت

83 دسته های مهاجر كندوها

84 در اهتزاز پرچم هاتان

85 ما جمله كودكیمان را

86 جا گذاشتیم

87 فراریان افشان

88 از جبه های دور

89 بر كشتگاه نزدیك

90 ای گام های بی مهمیز

91 ای گام های بركت

92 كه در میان مزرعه تاریخ جنگ را

93 بی اعتبار كرده اید

94 شهر از صدای شستن می آید

95 ما از صدای شسته شدن

96 با برگ شسته

97 صخره شسته

98 دلهای شسته

99 عینك های شسته ست

100 تردید شسته

101 احتیاط شسته

102 دفترچه های شسته

103 سفرنامه های شسته

104 تصویب نامه های شسته

105 وزیران شسته

106 آه

107 ای اشتیاق شستن

108 كوسیل ؟

109 باران شستشو افسوس

110 در چترهای

111 بسته جاری ست

112 خمیازه های سیل ، در ترك خاك رس

113 تا انتهای خشك وریدش

114 یاد عزیز ابر را

115 خون می دواند

116 و رویش طناب از غضب مار

117 و برق شیشه در گذر سوسمار

118 ………..

119 با كاروان من

120 تحرك متروك

121 صحرا مجال صحبت بود

122 و كاروان كه فرصت اندیشه را

123 از صحنه ی نمكزار

124 بر می گرفت

125 پیمانه های سرخ عطش را

126 با خواب باستانی كاریز

127 پر می كرد

128 ما از میان استراحت شرقی می رفتیم

129 پستان های بی شیر مادران

130 با دكمه هایی از شیر

131 شب را به جاده های شیری می دادند

132 و چشم های خسته ی مردان

133 بر كهكشان

134 شروع شن ها

135 جاری بود

136 بر گرد ای تحرك متروك

137 اینجا نه ابر ،‌ نه گذر باد

138 دیریست تا معاش نبات را

139 پیغامی از سواحل تبخیر نیست

140 و سرنوشت آب

141 در سفره های زیر زمینی

142 تقطیر آسمان را از یاد برده است

143 (اشعار یدالله رؤیایی)

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر